slang for g
American Slang word starting with letter G

 

در این درس، عامیانه ضروری آمریکایی که با حرف G شروع می شود را با مثال هایی پوشش می دهیم. به طور کلی، زبان عامیانه بیشتر در گفتگوهای خیابانی معمولی در میان آمریکایی ها استفاده می شود، به طوری که حتی افراد بین المللی (غیر بومی) ساکن ایالات متحده ممکن است آنها را درک نکنند. بنابراین، شما ممکن است از زبان عامیانه در مکالمات معمولی روزانه خود به خصوص با آمریکایی ها استفاده کنید. فقط مراقب باشید و در مکالمات رسمی مانند مصاحبه های شغلی یا جلسات کاری از زبان عامیانه استفاده نکنید.

.

درس قبلی زبان عامیانه

درس قبل درباره زبان عامیانه آمریکایی با حرف F بود.

 

اصطلاحات عامیانه انگلیسی با حرف G

کلمات روز: G

Gag= واکنش منفی نشان دادن؛ بالاآوردن. ( “gag’ و “bag” هم قافیه هستن)

Carmela almost gagged on her sandwich when her old boyfriend walked into the restaurant.

وقتی کاملیا دید دوست­پسر سابقش وارد رستوران میشه تقریبا روی ساندویچش بالا آورد.

 

go gaga= خیلی هیجان زده شدن؛ بسیار شاد بودن.

The teenage girls in the audience went gaga when Justin Bieber took the stage and began to perform.

وقتی جاستین بیبر به صحنه اومد و اجرا رو شروع کرد دخترای نوجوون بین تماشاچی­ها هیجان­زده شدن.

 

Gay= همجنسگرا؛ کسی که به فردی از جنس خود تمایل داره. ( اخیرا برای توصیف اشیا و فعالیت ها هم استفاده میشه– That movie was so gay! اون فیلم خیلی چرت بود!— بعضی از افراد استفاده از انو در چنین قالبی توهین­آمیز می­دونن.)

Men found to be gay in some countries around the world are punished with prison or torture.

در برخی از کشورا مردان همجنسگرا زندانی و شکنجه میشن.

 

Geek= فرد باهوش، که کارش با کامپیوتر یا تکنولوژی­های جدید خوبه و ممکنه در مهارت­های قوی اجتماعی کمبود داشته باشه.

He’s such a geek when it comes to computers. They’re his only interest.

اون خوره کامپیوتره  و تنها علاقشم همونه.

 

Get

حواستون باشه که چقدر عبارت، اصطلاح و ضرب­المثل با “get” شروع میشه. این کلمه با تتمام اشکالش- get/got/gotten/getting- بسیار مهمه.

get a bang= لذت بردن یا تحت تاثیر قرار گرفتن؛ احساس هیجان کردن.

The kids got a big bang out of watching the Parade last night in downtown Chicago.

بچه­ها دیشب از تماشای رژه تو مرکز شهر شیکاگو خیلی لذت بردن.

 

get a clue= توجه کردن؛ تلاش برای یادگیری در مورد چیزی.( به have a clue ربط داره)

Her boyfriend isn’t very interested in her anymore. She’s going to have to get a clue and accept that.

دوست پسرش دیگه خیلی بهش علاقه نداره. اون باید موقعیتو درک و قبول کنه.

 

get an edge= امتیاز گرفتن؛ ادامه دادن؛ انجام کار بهتر از رقبا.

Lakshmi believes that she can get an edge over the other students by studying extra hard during the holiday break.

لاکشمی فکر می­کنه با تلاش مضاعف و سخت درس خواندن در تعطیلات می­تونه از بقیه­ی دانش­آموزا جلو بزنه.

 

get a grip= درک اونچه داره اتفاق میفته؛ تشخیص واقعیت.

Leonard has to get a grip and stop drinking so much if he wants to improve his chances of getting a job.

لئونارد باید واقعیتو درک کنه و دست از مصرف الکل برداره اگه می­خواد شانسشو برای پیدا کردن شغل بیشتر کنه.

 

get a handle on= یادگرفتن؛ یادگرفتن چیز جدید.

I’m trying to get a handle on how my new cell phone works. It’s very complicated.

دارم سعی می­کنم یاد بگیرم گوشی جدیدم چطوری کار می­کنه.خیلی پیچیده­است.

 

get a load of ____= به این نگاه کن؛ این جالبه.

Hey, get a load of that squirrel. He lost his tail.

هی، به اون سنجاب نگاه کن. دمشو از دست داده.

 

get a move on= برو؛ حرکت کن؛ سریع­تر حرکت کن.

Let’s get a move on. We have to be in New York in three hours and we might not get there on time.

بیا سریع­تر بریم. باید تا سه ساعت دیگه تو نیویورک باشیم و ممکنه به موقع نرسیم.

 

get by= داشتن پول کافی برای زندگی یا زنده ماندن.

It look like they’ll have just enough money to get by this month. Next month might be better.

به نظر می­رسه این ماه فقط پول کافی برای زنده موندنو دارن. ممکنه ماه بعدی بهتر باشه.

 

get going= ترک کردن؛ جایی رفتن.

It’s time to get going. Goodbye.

وقت رفتنه. خداحافظ.

 

get off= از چیزی لذت بردن یا تحریک شدن، گاهی دلیل این لذت و تحریک چیز خوبی نیست.

She gets off on watching other people fight.

اون ازتماشای دعوای دیگران لذت می­بره.

 

get on with (it)= فعالیتی را ادامه دادن؛ کاری انجام دادن.

He’s trying to get on with his life after losing both of his parents in a car accident.

اون بعد از دست دادن والدینش تو تصادف سعی می­کنه به زندگی ادامه بده.

 

get over= با چیزی کنار آمدن؛ پذیرفتن.

It’s hard to get over a life-changing event, but eventually we do.

پذیرفتن یه اتفاق که زندگی رو متحول می­کنه سخته ولی در نهایت ما این­ کارو می­کنیم.

 

get the hang of _____= یادگیری نحوه انجام کاری.

Tara is starting to get the hang of skateboarding. When she first began, she was terrible at it. Now she’s getting good at it.

تارا داره اسکست بوردینگ رویاد می­گیره. وقتی تازه شروع کرده بود، توش افتضاح بود. حالا داره توش بهتر میشه.

 

get the picture= فهمیدن (معمولا به صورت سئوا استفاده میشه).

I’m sick and tired of this!! Get the picture?

دیگه از این وضع خسته شدم. می­فهمی؟

 

get together= ملاقات کسی؛ گاهی برای دورهمی تعداد زیادی از افراد استفاده میشه.

Americans like to get together with family and friends during the holidays.

آمریکایی­ها دوست­ دارن موقع تعظیلات با خانواده و دوستاشون دورهم جمع بشن.

 

get-up-and-go= انرژی؛ انگیزه.

I‘m so tired! I just don’t have any get-up-and-go today.

خیلی خسته­ام! فقط امروز انرژی ندارم.

 

get with it= فهمیدن چیزی که دیگران می­دونن؛ توجه به اتفاقاتی که اطرافتون میفته.

Mathilda had been putting of the purchase of a cell phone for years, but when her grandchildren got them, she decided to get with it an get one for herself.

سال­ها بود ماتیلدا خرید گوشی رو به تعویق می­انداخت ولی وقتی نوه­هاش گوشی خردین، تصمیم گرفت با اونا همراه شه و یکی برای خودش بخره.

 

Gimmie= مخفف “give” و me”. گاهی لحنی طمع­کارانان و ناخوشایند داره؛ بیشتر توسط کودکان استفاده میشه.

Two children playing with toys:

A: Gimmie that! I want it back right now!
B: Okay. Here.

دو بچه با اسباب­بازی بازی می­کنن:

آ. اونو بم بده! همین الان میخوامش!

ب. خیلی خوب. ایناهاش.

 

Giveaway= یه راز آشکار؛ چیزی که واضحه. (اغلب کلمه گdead” قبلش میاد.)

The smile on his face was a dead giveaway, and suddenly everyone knew he was guilty of the crime.

لبخند روی صورتش  یه راز آشکارا بود و ناگهان همه فهمیدن که اون مجرمه.

 

give someone five = به دست کسی به نشانه خوشحالی یا احوال­پرسی زدن.

You got the job?! Great! Give me five!

استخدام شدی؟! عالیه! بزن قدش!

(“give me five” معمولا “gimme five” شنیده میشه.)

 

give the finger= انگشت وسط رو بالا بردن وقتی مابقی انگشتا پایینن. ( یه حرکت بی‌­ادبانه است.)

While I was driving on the highway, I noticed a man in a car behind me giving me the finger, but I wasn’t sure why. Perhaps he didn’t like my driving.

وقتی تو بزرگراه رانندگی می­کردم، متوجه شدم یه مرد تو ماشین پشتی انگشت وسطشو بهم نشون داد، اما نمی­دونستم دقیقا چرا. احتمالا از رانندگیم خوشش نیومده بود.

 

give the shaft and get the shaft = کسی را در موقعیت بدی قرار دادن.

It’s often poor people who get the shaft when the economy goes bad. Rich people never seem to suffer.

معمولا افراد فقیر هستن که موقع شرایط بد اقتصادی آسیب می­بینن. به نظر می­رسه افراد پولدار هیچوقت اذیت نمی­شن.

 

go all the way= کاری رو تا آخر انجام دادن.؛ گاهی برای انجام فعالیت جنسی هم استفاده میشه.

When Miguel tried to go all the way with his girlfriend, Lupe, she told him she wasn’t ready.

وقتی میگل سعی کرد با دوست­دخترش؛ لوپه، رابطه جنسی کامل داشته باشه، اون گفت آماده نیست.

 

go for it= کاری انجام دادن؛ تلاش برای انجام کاری سخت.

It’s hard to get into that university , but Natalia is going to go for it.

قبول شدن در دانشگاه سخته اما، ناتالی می­خواد تلاششو بکنه.

 

go-getter= کسی که سخت کار می­کنه و حریصه.

At 19 years old, he’s a real go-getter with a successful business and great potential to become wealthy.

تو نوزده سالگی،  اون یه آدم تلاشگره که یه تجارت موفق داره و پتانسیل زیادی برای پولدارشدن داره.

 

goof around= وقت تلف کردن؛ جدی نگرفتن کاری؛ اهمال کاری.

When the supervisor saw that the cashiers were goofing around at work, he fired them.

وقتی مدیر دید که صندوقدارا کارشونو  جدی نمی­گیرن، اخراجشون کرد.

 

Gotcha:

  1. کسی را درک کردن.

You want me to turn the wrench to the right? Okay, I gotcha.

ازم می­خوای آچارو به سمت راست بچرخونم؟ باشه، گرفتم.

  1. کسی را گرفتن. ( مخف “got” و “you” است.)

Gotcha! Now I’m not going to let go of you.

گرفتمت! دیگه ولت نمی­کنم.

 

Green:

  1. تازه؛ بی‌تجربه

You’ll have to help her with that. She’s still a bit green.

باید تو اون کار کمکش کنی. اون هنوز بی­‌تجربه است.

  1. منبع انرژی پاک یا تکنولوژی بدون آلودگی

Green is the new red, white, and blue. That means good, patriotic Americans try their best to save energy these days.

سبز رنگ جدید قرمز، سفید و آبیه. این یعنی آمریکایی­های خوب و میهن پرست، امروزه، تمام تلاششونو برای صرفه­‌جویی انرژی می­کنن.

 

Gross= چیزی که حالتو به هم میزنه؛ یه موقعیت یا شئی ناخوشایند.

It’s so gross the way he spits on the sidewalk.

طوری که تو پیاده رو تف می‌­اندازه خیلی حال به هم زنه.

 

Groupie= شخصی ( معمولا زن جوان) که تحسینش به یه بازیگر موجب تماس شخصی مداوم میشه؛ کسی که بیش از حد اطراف کسی می­پلکه.

He’s become so well-known as a guitarist, he’s even starting to attract groupies.

اون به عنوان یه گیتاریست خیلی معروف شده، حتی داره طرفدارای دوآتیشه هم دست و پا می­کنه.

 

Grungy= کثیف؛ قدیمی.

These jeans are so grungy. Why don’t you throw them out?

این شلوار جین خیلی قدیمیه. چرا نمی‌­اندازیش دور؟

 

grunt work= کار سخت؛ کار بدنی.

Why is it that people who do all the grunt work get paid the least while management gets paid the most?

چرا افرادی که همه کارای بدنی و سختو انجام میدن کمترین حقوقو می­گیرن در حالی که مدیرا بیشترین حقوق رو می­گیرن؟

 

Guzzle= سریع نوشیدن؛  مصرف مقدار زیادی مایعات.

Tito’s car guzzles gas at about 12 miles per gallon. He’s thinking about buying a hybrid.

ماشین تیتو بنزین زیادی ، حدود یک گالن در هر دوازده مایل ، مصرف می­کنه. داره به خریدن یه ماشین دوگانه سوز فکر می­کنه.

 

درس بعدی زبان عامیانه

درس بعدی درباره زبان عامیانه آمریکایی با حرف H هست.

 

درس های زبان عامیانه مرتبط

هیچ

 

صفحه اصلی درس های زبان عامیانه

اگر مایل به دیدن تمامی دروس های کافه مرتبط با زبان عامیانه انگلیسی هستید، می توانید به صفحه جملات عامیانه آمریکایی با ترجمه فارسی مراجعه کنید.

 

منابع برای تسلط بر زبان انگلیسی

برای دسترسی به تمام دروس مربوط به عبارات، جملات، اصطلاحات، ضرب المثل ها، زبان عامیانه و کلمات انگلیسی، می توانید از صفحه یادگیری و تسلط به زبان انگلیسی ما دیدن کنید.