در این درس، عامیانه ضروری آمریکایی که با حرف P شروع می شود را با مثال هایی پوشش می دهیم. به طور کلی، زبان عامیانه بیشتر در گفتگوهای خیابانی معمولی در میان آمریکایی ها استفاده می شود، به طوری که حتی افراد بین المللی (غیر بومی) ساکن ایالات متحده ممکن است آنها را درک نکنند. بنابراین، شما ممکن است از زبان عامیانه در مکالمات معمولی روزانه خود به خصوص با آمریکایی ها استفاده کنید. فقط مراقب باشید و در مکالمات رسمی مانند مصاحبه های شغلی یا جلسات کاری از زبان عامیانه استفاده نکنید.
.
درس قبلی زبان عامیانه
درس قبل درباره زبان عامیانه آمریکایی با حرف O بود.
اصطلاحات عامیانه انگلیسی با حرف P
کلمات روز: P
panic attack= نگرانی انی؛ احساس وحشت
Vernon experienced a panic attack when a police car parked in front of his house and walked up to his front door.
ورون وقتی دید ماشین پلیس جلوی خوناش پارک شده وافسر پلیس داره سمت درخوناش میره، یهویی وحشتزده شد.
pan out= اتفاق افتادن؛ طبق برنامه پیشرفتن
Our plans for a trip to Florida didn’t pan out this year.
امسال، برنامهمون برای سفر به فلوریدا خوب پیش نرفت.
Park= چیزی یا کسی را در جایی گذاشتن؛ نشستن.
Park yourself anywhere.
هرجا دوست داری بشین.
pass out= بیهوش شدن.
A couple of young women passed out on Cedric’s couch during the party. They had too much to drink.
چندتا زن جوان روی کاناپه سدریک غش کردن. خیلی الکل مصرف کرده بودن.
pay dirt=مقدار زیاد پول
After striking pay dirt with some good stock investments, the Tom took their profits and retired in Arizona!
بعد از اینکه تام با سرمایه گذاری خوب پول زیادی به جیب زد، سودش رو گرفت و تو آریزونا بازنشسته شد.
pay (one’s) dues= کار سخت بدون مزد یا با مزد خیلی کم، در اوایل زندگی یا در شروع کار
Because Maurice paid his dues in the 1980s, he doesn’t believe he has to work on the weekends as the new employees are doing now.
چون موریس در دهه 1980 خیلی زحمت کشیده، فکر میکنه نباید مثل بقیه کارمندا آخر هفتهها کار کنه.
Payoff= سود کردن یا نتیجه خوب گرفتن.
Once 12 years in college and medical school are over, Angela is expecting a big payoff in the form of doctor’s salary.
وقتی 12 سال تحصیل تو کالج و دانشکده پزشکی تموم بشه، آنجلا باور داره با حقوق پزشکی سود خوبی میکنه.
Peach= آدم خوب؛ زن جذاب.
Thanks for helping me with that project. You’re a peach.
ممنون از کمکت تو پروژه. تو خیلی خوبی.
Pee= ادرار کردن؛ دستشویی رفتن. (استفاده ازش همهجا درست نیست)
Someone peed all of the floor in the men’s bathroom.
یکی تو تمام کف دستشویی مردونه ادرار کرده.
Peppy= سرشار از انرژی
You don’t look too peppy today. Did you stay up all night?
به نظر امروز پر انرژی نیستی. تموم دیشبو بیدار بودی؟
pet peeve= چیزی که بیشتر از همه اذیتت میکنه.
Old chewing gum under desks and tables is our teacher’s pet peeve, so she doesn’t allow gum in the classroom.
آدامس جویده شده زیر میز وصندلیها خط قرمز معلمه، برای همین آوردن آدامس تو کلاسش مجاز نیست.
Pic= عکس، معمولا به شکل دیجیتالی
Hey, send those pics you took at the concert last night to my email.
هی، اون عکسایی که دیشب تو کنسرت گرفتی رو برا ایمیل کن.
pick-up= کسی را به صورت عاشقانه جذب کردن و رابطه برقرار کردن، معمولا یه رابطه کوتاه
The girls that Todd and Matt picked up at the bar last night turned out to be married women.
معلوم شد متاهله. دختری که تاد و مت دیشب توی بار تورش کردن
pick up on= فهمیدن؛ متوجه شدن. (گاهی توهین آمیز است)
A: It looks like unemployment is going to get worse in the United States this year.
B: Yeah, I’ve picked up on that.
آ. به نظر میاد امسال وضعیت بیکار تو ایالات متحده بدتر میشه.
ب. بله، متوجش شده بودم.
piece of cake= آسون
That test was a piece of cake. I finished it ten minutes early.
اون امتحان مثل آب خوردن بود. ده دقیقه زودتر تمومش کردم.
Pig= کسی زیاد میخوره و مینوشه.
Never try to share a pizza with Roger. He’s such a pig, he’ll try to eat most of it as quickly as possible.
هیچ وقت پیتزارو با راجر شریک نشو. مثل خوک میمون، سعی میکنه تا جایی که امکان داره سریع بیشترشو بخوره.
pig out= زیاد غذا خوردن
A day before the big race, the contestants went to an Italian restaurant and pigged out on pasta and pizza.
یه روز قبل از مسابقه بزرگ شرکتکنندهها به یه رستوران ایتالیایی رفتن و تا جا داشت خوردن.
pin down = تشخیص دادن؛ تصمیم گرفتن.
We’re trying to pin down a date to have a neighborhood party this summer.
داریم سعی میکنیم این تابستون یه روز رو برای مهمونی همسایگی مشخص کنیم.
pink slip= اطلاعیه از دست دادن شغل؛ از دست دادن شغل
Most of the workers at the clothing factory received their pink slips last week, and now they have to find new jobs.
بیشتر کارگرا کارخونه لباس ففته گذشته اخراج شدن و باید کار جدید پیدا کنن.
pipe down= ساکت بودن؛ آرامتر صحبت کردن
If you kids don’t pipe down, and I’m going to have to ask you to leave the library.
شما پهها اگر ساکت نشین، ازتون میخوام از کتابخونه برین.
Pizzaz= انرژی؛ مد، مدرن؛ جدید
This is a good restaurant, and the food is good, but I wish we had gone somewhere that had a little more pizzaz.
رستوران خوبیه، و غذاش هم خوبن، اما ای کاش جای میرفتیم که مدرنتر بود.
play along= تظاهر به ندیدن و نشنیدن؛ مشابه “play dumb”
Cindy knew that a surprise party had been planned for her birthday, but when it came time for the surprise, she just played along with it.
سیندی میدونست یه مهمونی تلود براش آماده کردن، اما وقتی زمان غافلگیری رسید، خودش رو به اون راه زد.
Player= معمولا مردی که از نظر عشقی در دسترس زنان است. ( میتونین از “play boy” هم استفاده کنین اما کمی قدیم شده و به معنی “مرد ثروتمند” هم هست)
She’d consider marrying him if he wasn’t such a player.
در مورد ازدواج باهاهش فکر میکرد اگر اینقد دخترباز نبود.
play ball= بازی کردن؛ با دیگران همراهی کردن؛ کار را بدون دعوای قضایی انجام دادن.
It was hard to get the other side to play ball with us, so we just took them to court.
راضی کردن طرف دیگر دعوا به مصالحه آسون نبود، تازه به دادگاه کشونده بودیمشون.
play games= بدون جدیت کار کردن؛ زندگی را برای دیگران مشکل کردن؛ تصمیات احمقانه گرفتن بدون درنظر گرفتن تاثیری که رو بقیه داره.
We made a good offer on the house that we wanted to buy, but the sellers decided to play games with an unreasonable counter-offer.
ما قیمت خوبی برای خونهای که میخواستیم بخریم پیشنهاد کردیم، اما فروشندهها تصمیم گرفتن با یه پیشنهاد غیر منطقی بازی دربیارن.
Plug= حمایت تبلیغاتی کردن؛ تبلیغ کردن.
Do you mind if I plug my latest CD when I appear on your webcast?
اشکال نداره جدید ترین سی دی مو تو وبکست شما تبلیغ کنم.
poke fun= مسخره کردن دیگران؛ بدگویی کردن در مورد کسی یا چیزی.
You shouldn’t poke fun at people who have physical or mental disabilities.
نباید کسایی رو که ناتوانی جسمی یا ذهنی دارن رو مسخره کنی.
Poop= مدفوع انسان یا حیوان
Yuck! I just stepped in dog poop and it’s all over the bottom of my shoes.
ایییی! همین الا ن روی پامو گذاشتم رو مدفوع سگ و کف کفشم همهاش کثیف شده.
Pop= نوشیدنی گازدار؛ کوکاکولا، پپسی، سون آپ
Let’s stop at that gas station to get some pop.
بیا تو ایستگاه بزنین بزنیم بغل کمی نوشابه بگیریم.
pop for= دادن هزینه دیگری.
The boss is going to pop for a company party this summer at an expensive restaurant.
قرار این تابستون رئیس پول مهمونی شرکتو تو یه رستوران گرون بده.
pop up= اتفاق ناگهانی و بیخبر؛ غافگیری.
I’m sorry I can’t go to your birthday party this weekend. Something just popped up and now it’s impossible to for me to get there.
متاسفم نمیتونم آخراین هفته به مهمونی تولدت بیام. یه اتفاق یهویی پیشاومد و الان نمیتونم به مهمونی بیام.
Pork= هزینههای مازاد دولت؛ هزینه برای پروژههایی که به نفع شهرها، ایالات و کسب و کارهای خاص هستن.
The U.S. government intends to do good things for its citizens, but sometimes it’s criticized for putting too much pork into its budgets.
دولت ایلات متحدهقصد داره کارهای خوبی برای شهروندا انجام بده اما گاهی برای هزینههای مازادش مورد انتقاد قرار میگیره.
Pot= ماریجوانا؛ ( همچنان به عنوان dope, grass, weed و reeferهم شناخته میشه)
The police found pot in the glove compartment of a couple of teenagers that they stopped along the highway.
پلیس تو محفظه دستکش یه زوج جوان که در امتداد بزرگراه پارک کرده بودن، ماریجوانا پیدا کرد.
PR= ارتباطات عمومی؛ تبلیغات؛ پوشش تلویزیونی
A new PR campaign is going to start this year which warns Americans of the dangers of smoking.
قراره امسال یه کمپین تبلیغاتی جدید شروع بشه که به آمریکاییها در مورد خطر سیگار کشیدن هشدار میده.
pressure cooker= موقعیتی که فرد احساس فشار و استرس زیادی در آن میکنه.
Bob couldn’t continue to work as a stockbroker. It was a real pressure cooker to handle such large amounts of money.
باب دیگه نمیتونست به عنوان کارگزار بورس کار کنه. مدیریت اون مقدار پول خیلی براش استرسزا بود.
Psyched= برای کاری هیجان داشتن. (p تلفظ نمیشه)
Julie is really pysched about her new job. She can’t wait to start.
جولی درمورد شغل جدیدش هیجان داره. دلش میخواد هرچه زودتر شروع کنه.
Puke= بالا آورد؛ استفراغ
Someone puked in the girl’s bathroom and left a big mess.
یکی تو دستشویی خانوما بالا آورد و یه کثیفکاری بزرگ درست کرده.
pull (something) off= انجام کار سخت؛ موفق شدن
The soccer team pulled off a win despite the odds against them.
علارغم شانس کم، تیم فوتبال موفق شد برنده شه.
pull (one’s) leg= کسی را اذیت کردن
Did he tell you he won the lottery? I think he’s pulling your leg.
بهت گفت تو بختآزمایی برنده شده؟ فکر میکنم داره اذیتت میکنه.
pull the plug= پایان دادن به چیزی؛ متوقف کردن برنامه.
There was a great Chinese restaurant on this street until the city pulled the plug for food safety violations.
تو این خیابون یه رستوران چینی فوقالعاده بود تا اینکه به خطر رعایت نکردن بهداشت، شهرداری بستش.
pump up= از کسی تعریف کردن؛ چاپلوسی و تمجید.
That girl really knows how to pump up her friends.
دخره واقعا می دونه چطوری چاپلوسی دوستاشو بکنه.
Punt= پاس دادن مشکلات به دیگران
After wrecking the American economy, George Bush is going to punt the mess to his successor, Barack Obama.
بعد از خراب کردن اقتصاد آمریکا، جورج بوش میخواد خرابکاریشو به جانشینش، باراک اوباما پاس بده.
Pushover= کسی که راحت قانع میشه؛ کسی که هرچی بقیه بگن رو انجام میده- بدون هیچ سئوالی
Our teacher is a pushover. We asked if we could have more time to finish our assignment, and she said yes.
معملمون خیلی هالوئه. ازش بپرسیدیم میتونیم وقت بیشتری برای اتمام تکالیفمون داشته باشیم و اون گفته باشه.
put away= زیاد خوردن؛ پرخوری
The football team quickly put away an order of 30 pizzas.
تیم فوتبال سریع یه سفارش 30 تایی پیتزا رو خوردن.
put down= توهین ( همه فعل و هم اسم)
Helena put down her boyfriend so often, he finally decided to break up with her.
هلنا دوستپسرشو زیاد تحقیر میکرد، و اون بلاخره تصمیم گرفت ازش جدا بشه.
put (something) on the line= قمار کردن؛ خطر کردن
Deidra is putting her reputation on the line by providing legal services for that gun shop.
برای ارائه خدمات حقوقی به اون فروشگاه اسلحه، دیدرا داره آبروشو به خطر میندازه.
put up= شراکت در پول؛ گذاشتن پول تو شرطبندی موقع قمار روی یه اتفاق؛
Put up or shut up!
یا پول بذار یا ساکت شو!
put (someone) up= به کسی اجازه ماندن در خونتون دادن.
Thanks to a friend who put us up for a few days, we saved a lot of money on hotel expenses.
به لطف دوستی که اجازه داد چند روز خونش بمونیم، تو هزینههای هتل خیلی صرفه جویی کردیم.
Putz= آدم احمق
The putz in front of me is driving with his hazard lights on.
احمق جلویم با چراغ خطر روشن رانندگی میکنه.
درس بعدی زبان عامیانه
درس بعدی درباره زبان عامیانه آمریکایی با حرف Q هست.
درس های زبان عامیانه مرتبط
هیچ
صفحه اصلی درس های زبان عامیانه
اگر مایل به دیدن تمامی دروس های کافه مرتبط با زبان عامیانه انگلیسی هستید، می توانید به صفحه جملات عامیانه آمریکایی با ترجمه فارسی مراجعه کنید.
.
منابع برای تسلط بر زبان انگلیسی
برای دسترسی به تمام دروس مربوط به عبارات، جملات، اصطلاحات، ضرب المثل ها، زبان عامیانه و کلمات انگلیسی، می توانید از صفحه یادگیری و تسلط به زبان انگلیسی ما دیدن کنید.