slang b words
American Slang word starting with letter B

 

در این درس، به اصطلاحات عامیانه آمریکایی با حرف B و مثال‌هایی از آن‌ها می‌پردازیم. به طور کلی، اصطلاحات عامیانه بیشتر در مکالمات غیررسمی و خیابانی بین آمریکایی‌ها استفاده می‌شن، به‌طوری‌که حتی افراد بین‌المللی (غیربومی) که در آمریکا زندگی می‌کنن ممکنه اون‌ها را درک نکنن. بنابراین، می‌توانین از این اصطلاحات در مکالمات روزمره غیررسمی خود به‌ویژه با آمریکایی‌ها استفاده کنین. فقط دقت کنین که از این اصطلاحات در مکالمات رسمی مانند مصاحبه‌های شغلی یا جلسات کاری استفاده نکنین.

.

بازبینی اصطلاحات عامیانه انگلیسی

در درس قبل ما اصطلاحات عامیانه آمریکایی با حرف A رو بررسی کردیم..

 

کلمات روز: B

baby:

  1.     شخصی که همیشه شکایت می‌کنه یا همیشه اونچه رو که می‌خواد به دست می‌آوره.

I hate playing baseball with that guy. He’s such a big baby when he loses

من از بازی بیسبال با آن پسر بدم می‌یاد. وقتی می‌بازه، مثل یک بچه کوچک رفتار می‌کنه.

  1.     فردی که اون رو دوست دارین، عاشقش هستین یا به او علاقه‌مندین.

Hey, baby, let’s go out to dinner tonight

سلام عزیزم، بیا امشب بریم بیرون برای شام.

  1.     چیزی که برای شما ارزشمنده.

Take a look at these babies. (apples) I bought them at the grocery store today

به این کوچولوا نگاه کن. (سیب‌ها) امروز از مغازه خریدمشون.

 

bad: خوب یا خفن (اصطلاح آفریقایی-آمریکایی)

He thinks he’s so bad now that he got those new shoes

او فکر می‌کنه حالا که این کفش‌های جدید را خریده خیلی خفنه.

 

badmouth : چیزی بد درباره کسی گفتن.

She was heard badmouthing her boss and that’s why she got fired

شنیدند که او درباره رئیسش بدگویی می‌کرده و به همین دلیل اخراج شده.

 

bail : کسی را ترک کردن بدون کمک؛ رها کردن.

Don’t bail on me man. I really need you to help me

دوست من، منو تنها نذار. واقعاً به کمکت نیاز دارم.

 

:bail out  کمک کردن یا ارائه کمک مالی.

I need $100. Can you bail me out

من به ۱۰۰ دلار نیاز دارم. می‌تونی کمکم کنی؟

 

baloney : چرند؛ چیزی احمقانه.

She wants me to work this weekend?! That’s a bunch of baloney

او می‌خواد من آخر هفته کار کنم؟ این کاملاً چرنده.

 

:barf  بالا آوردن، استفراغ کردن؛ واکنش منفی داشتن.

I almost barfed when I saw the accident. There was blood and guts everywhere

وقتی حادثه رو دیدم، تقریباً بالا آوردم. خون و روده‌ها همه جا بودن.

 

barfly : کسی که همیشه توی باره، معمولاً کسی که الکل زیادی توی بار می‌نوشه.

A:You’ve been a real barfly lately. What’s up?

الف: اخیراً خیلی به بار می‌روی. چه خبره؟

B: Well, I don’t start work until the afternoon now, so I can stay up late

ب: خب، حالا من تا بعدازظهر کاری ندارم، پس می‌تونم تا دیروقت بیدار بمونم.

 

beat the hell out of : به راحتی در مسابقه یا بازی پیروز شدن.

Did you see the Twins play last night? They really got the hell beat out of them

(کلمه “heck” جایگزین خوبی برای “hell” است. برخی از افراد مذهبی محافظه‌کار واقعاً دوست ندارن این کلمه را بشنون.)

آیا دیشب بازی توئینز را دیدی؟ آن‌ها واقعاً بدجور شکست خوردن.

 

beats me : نمی‌دونم.

A: Who was the 36th President of the United States?

الف: چه کسی سی‌وششمین رئیس‌جمهور آمریکا بود؟

ب: نمی‌دونم. چرا آنلاین سرچ نمی‌کنی؟

B: Beats me. Why don’t you look it up online

 

beer belly : شکم بزرگ ناشی از نوشیدن زیاد آبجو.

If you party a lot, you have to start worrying about developing a beer belly after the age of 40

اگر زیاد به مهمونی می‌ری، باید نگران شکم آبجو باشی، به‌ویژه بعد از ۴۰ سالگی.

 

be good : خداحافظی، معمولاً زمانی که غیبت طولانیه.

A: Bye. See you later.

الف: خداحافظ. بعداً می‌بینمت.

B: Okay. Be good. I’ll call you next year

ب: خوب باش. سال آینده بهت زنگ می‌زنم.

 

better half : همسر.

Before I buy this car, I’m going to have to talk to my better half

قبل از خرید این ماشین، باید با همسرم صحبت کنم.

 

Big Brother : دولت. این اصطلاح به رمان 1984 جرج اورول اشاره داره که انتقادی از دولت‌های استبدادیه.

Big Brother does his best to keep people from doing drugs, but he can’t completely prevent this behavior

دولت تمام تلاش خودش رو می‌کنه تا مردم رو از مصرف مواد مخدر بازداره، اما نمی‌توانه به‌طور کامل این رفتار را متوقف کنه.

 

big deal : مشکل بزرگ؛ چیزی جدی.

She came in late to work today, but her boss told her it was no big deal because the restaurant wasn’t busy

او امروز دیر به سر کار اومد، اما رئیسش بهش گفت که هیچ مشکلی نیست چون رستوران شلوغ نبود.

 

big guy : اغلب هنگام سلام به دوست استفاده می‌شه. معمولاً توسط مردان.

Hey, big guy! What’s going on

سلام، بزرگمرد! چه خبر؟

 

big of ____ : خوب؛ تحسین‌برانگیز.

It was big of him to apologize for his mistake

خیلی بزرگمنشانه بود که اون بابت اشتباهش عذرخواهی کرد.

 

big money : پول زیاد.

It’s going to cost big money to get our car fixed

تعمیر ماشینمون پول زیادی می‌بره.

 

bite the bullet : انجام دادن کاری که سخت اما مهمه.

Next year I’ll have to bite the bullet and start looking for another job

سال آینده مجبورم خودم رو جمع کنم و دنبال کار جدید بگردم.

 

blast : زمان خوب؛ چیزی که سرگرم‌کننده است.

This new video game is such a blast

این بازی ویدئویی جدید واقعاً سرگرم‌کننده است!

 

blah blah blah : زمانی استفاده می‌شه که کسی زیاد صحبت می‌کنه یا به جای کلمات زیاد استفاده می‌شه.

The teacher went on an on, blah blah blah, about how important it is to study

معلم بدون توقف درباره اهمیت درس خواندن صحبت می‌کرد، بلا بلا بلا.

 

bling : جواهرات یا اقلام گران‌قیمت که یک نفر برای نشان دادن خودرو، خونه یا خودش استفاده می‌کنه. این کلمه از موسیقی و فرهنگ هیپ‌هاپ نشات می‌گیره. گاهی “bling” به شکل کارهای دندانپزشکی ظاهر می‌شوه.

He’s got so much bling on him he needs a security guard

اون اونقدر جواهرات روی خودش داره که به محافظ نیاز داره.

 

blow away : تاثیر بزرگ گذاشتن.

The band was awesome! They blew everyone away

گروه موسیقی فوق‌العاده بود! آن‌ها همه رو تحت تأثیر قرار دادن.

 

blow one’s mind : تاثیر گذاشتن در سطح فکری؛ چیزی که جالبه.

It blew my mind to see how many people came to my website

دیدن تعداد افرادی که به وبسایتم اومدن، ذهنم رو به هم ریخت.

 

bomb : کار بدی انجام دادن، به ویژه در امتحان.

After she bombed the test, the teacher let her take it over again and she got a better grade

بعد از اینکه او توی امتحان رد شد، معلم بهش اجازه داد دوباره امتحان بده و نمره بهتری گرفت.

 

boobs : سینه‌های زن (با احتیاط استفاده شود. این کلمه بد نیست اما در جمع‌های مختلط بهتر است از کلمه رسمی‌تر “سینه‌ها، breasts” استفاده کنید).

Wow! She has big boobs

وای! او سینه‌های بزرگی داره.

 

booger : چیزی که توی دماغه.(با احتیاط)

When the little girl sneezed, a big booger flew out of her nose

وقتی دختر کوچولو عطسه کرد، یک ماده بینی بزرگ از بینیش بیرون پرید.

 

book : 1. رزرو کردن؛ 2. به سرعت یک مکان رو ترک کردن.

I booked a flight for Las Vegas next weekend.

من هفته آینده یک بلیط برای لاس‌وگاس رزرو کردم.

The police are here! Let’s book

پلیس‌ها اینجا هستن! بیا بریم!

 

Brain or brains : هوش؛ فرد باهوش.

The brain of the class always gets the best grades

دانش‌آموز باهوش کلاس همیشه بهترین نمرها رو می‌گیره.

 

:breeze چیزی که خیلی آسونه.

Although it might look hard, it’s a breeze to learn how to drive a car

اگرچه ممکنه سخت به نظر برسه، اما یادگیری رانندگی با ماشین آسونه.

 

brownie points: اعتبار برای انجام کار خوب.

He’ll get brownie points from his wife if he cleans the bathroom

او اگر حمام رو تمیز کنه، از همسرش اعتبار مثبت می‌گیره.

 

B.S.: (مخفف) با احتیاط استفاده کنین. اگرچه فقط از حروف اول استفاده می‌کنید، همه می‌دونن که به چه معناست.

That’s a bunch of B.S. You’re lying to me

این یه مشت چرت و پرته. داری به من دروغ می‌گی!

 

bummer: وضعیت بد؛ چیزی افسرده‌کننده یا ناراحت‌کننده.

I’m sorry you lost your job. That’s a bummer

متأسفم که کارت رو از دست دادی. این واقعاً ناراحت‌کننده است.

 

bum (one) out: (فعل) کسی رو ناراحت کردن.

Let’s not see a movie that bums us out. I want to see something funny

بیایید فیلمی نبینیم که ما رو ناراحت کنه. می‌خوام چیز خنده‌داری ببینم.

 

burnout: احساس خستگی مفرط یا استرس به دلیل کار زیاد.

Todd is starting to feel a little burned out from his job as a lawyer

تاد داره از شغلش به عنوان وکیل کم‌کم خسته و دچار استرس می‌شه.

 

buzz: کمی نشئگی از مواد مخدر، الکل، یا کافئین.

Jerry got a big caffeine buzz off of his espresso. Does drinking coffee give you a buzz

جری از اسپرسوی خودش خیلی نشئگی پیدا کرد. آیا نوشیدن قهوه به شما نشئگی می‌دهد؟

 

توجه: برخی از این اصطلاحات در موقعیت‌های خاص نامناسب هستند. به همین دلیل است که بعد از برخی از این اصطلاحات کلمه “هشدار” را می‌بینید. برخی از این اصطلاحات به‌عنوان واژه‌های ناپسند تلقی می‌شوند.

vulgar =ناپسند: واژه‌هایی که بی‌ادبانه یا بعنوان ناسزا تلقی می‌شوند. از آن‌ها در حضور سرپرست یا فردی که ممکن است آزار ببیند استفاده نکنید.

درس بعدی اصطلاحات عامیانه

در درس بعدی، به اصطلاحات عامیانه آمریکایی با حرف C خواهیم پرداخت.

 

درس های اصطلاحات عامیانه مرتبط

هیچ‌کدام

 

صفحه اصلی درس های اصطلاحات عامیانه

اگر مایل به دیدن تمامی دروس های کافه مرتبط با اصطلاحات عامیانه انگلیسی هستید، می توانید به صفحه اصطلاحات عامیانه آمریکایی با ترجمه فارسی مراجعه کنید.

 

منابع برای تسلط بر زبان انگلیسی

برای دسترسی به تمام دروس مربوط به عبارات، جملات، اصطلاحات، ضرب المثل ها، زبان عامیانه و کلمات انگلیسی، می توانید از صفحه یادگیری و تسلط به زبان انگلیسی ما دیدن کنید.

fr-article-ad-3b