Meaning and usage of whack word
What is definition, meaning and usage of word whack

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Whack به فارسی با مثالهای کاربردی

To whack something برای ضربه زدن به چیزی است. سایر کلمات مشابه عبارتند از: “Smack” و “Slap”.

ساده گذشته فعل ماضی
whack

ضربت زدن

whacked

ضربت زد

whacked

ضربه خورده

  1. Bobby whacked his little brother in the head.
  2. Those kids are whacking each other with sticks.
  3. Vince whacked his son for mouthing off. (He hit his son for speaking in a disrespectful manner.)
  4. Valerie got whacked in the intersection. (She got into an accident when another car hit hers.)
  5. The police got ready to whack the protesters with their batons.
  1. بابی به سر برادر کوچکش ضربه زد.
  2. آن بچه ها با چوب همدیگر را می کوبند.
  3. وینس پسرش را به خاطر این که دهانش را کتک می‌زد، کتک زد. (او پسرش را به دلیل صحبت بی احترامی کتک زد.)
  4. والری در تقاطع مورد ضرب و شتم قرار گرفت. (وقتی ماشین دیگری با ماشین او برخورد کرد، تصادف کرد.)
  5. پلیس آماده شد تا معترضان را با باتوم ضربه بزند.

 

گاهی اگر یک نفر باشد ضربه خورده، او کشته می شود. اگر چیزی است ضربه خورده، حذف یا قطع شده است.

  1. Tony got whacked in the final episode of the series.
  2. The man was whacked for being a snitch. (He was killed for talking to the police.)
  3. The governor whacked several government programs saying they were too expensive.
  4. The TV show was whacked half way through its first season because no one was watching it.
  1. تونی در قسمت آخر سریال مورد ضرب و شتم قرار گرفت.
  2. این مرد به خاطر دزد بودن مورد ضرب و شتم قرار گرفت. (او به دلیل صحبت با پلیس کشته شد.)
  3. فرماندار چندین برنامه دولت را مورد انتقاد قرار داد و گفت که آنها بسیار گران هستند.
  4. این برنامه تلویزیونی در نیم فصل اول پخش شد زیرا کسی آن را تماشا نمی کرد.

 

به عنوان شکلی از زبان عامیانه آمریکایی، “Whack” معانی مختلفی دارد.

  1. That’s so whack. (That’s a bad situation.)
  2. Let me take a whack at this. (Let me try this.)
  3. That guy is a whacko. (He’s crazy. Sometimes this word is spelled “wacko” without the “h.”)
  4. She’s kind of a whacky person. (She’s a little strange. This may also be spelled without the “h” — “wacky.”)
  1. این خیلی بد است. (این وضعیت بدی است.)
  2. اجازه دهید در این مورد کتک بزنم. (اجازه دهید این را امتحان کنم.)
  3. اون پسر یه آدم هولناکه (او دیوانه است. گاهی اوقات این کلمه “wacko” بدون “h” نوشته می شود.)
  4. او یک جور آدم بداخلاق است. (او کمی عجیب است. این ممکن است بدون “h” – “حواس پرت” نیز نوشته شود.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b