بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Toy به فارسی با مثالهای کاربردی
toy” اسباب بازی” شیئی است که کودکان با آن بازی می کنند.
- Children like to play with toys.
- Toys help children learn about the world that they live in.
- When I was a boy, I had a toy camera.
- Tinker Toys and Lincoln Logs were very popular toys in the 1960s and 1970s
- Other popular toys include building blocks, action figures, and dolls.
- Some parents refuse to allow their children to play with toy guns or other types of toys that look like weapons.
- Nowadays, some children play with electronic devices instead of traditional toys.
- بچه ها دوست دارند با اسباب بازی ها بازی کنند.
- اسباب بازی ها به کودکان کمک می کند تا با دنیایی که در آن زندگی می کنند آشنا شوند.
- وقتی پسر بودم دوربین اسباب بازی داشتم.
- Tinker Toys و Lincoln Logs اسباب بازی های بسیار محبوب دهه 1960 و 1970 بودند.
- سایر اسباب بازی های محبوب عبارتند از بلوک های ساختمانی، اکشن فیگورها و عروسک ها.
- برخی از والدین اجازه نمی دهند فرزندانشان با تفنگ های اسباب بازی یا انواع دیگر اسباب بازی هایی که شبیه سلاح هستند بازی کنند.
- امروزه برخی از کودکان به جای اسباب بازی های سنتی با وسایل الکترونیکی بازی می کنند.
راه های دیگری برای استفاده از کلمه toy وجود دارد. این کلمه را می توان برای اشاره به اقلام گران قیمت متعلق به بزرگسالان استفاده کرد.
- Jason’s new toy is a Harley Davidson motorcycle.
- Quentin has a basement full of electronic toys.
- He who dies with the most toys wins. (This is an expression which means that the person who has accumulated the most expensive material objects is a winner compared to other people with less.)
- اسباب بازی جدید جیسون یک موتور سیکلت هارلی دیویدسون است.
- کوئنتین یک زیرزمین پر از اسباب بازی های الکترونیکی دارد.
- کسی که با بیشترین اسباب بازی بمیرد برنده است. (این عبارتی است که به این معنی است که شخصی که گران ترین اشیاء مادی را جمع آوری کرده است در مقایسه با سایر افراد با کمترین مقدار برنده است.)
کلمه “toy” را می توان به عنوان یک صفت به این معنی استفاده کرد که چیزی بسیار کوچک است.
- Sarah has a toy poodle. (This is a very small poodle.)
- Toy breeds of dogs are popular among people who want a very small dog.
- A chihuahua is a type of toy dog.
- سارا یک پودل اسباب بازی دارد. (این یک پودل بسیار کوچک است.)
- نژادهای اسباب بازی سگ در بین افرادی که سگ بسیار کوچکی می خواهند بسیار محبوب هستند.
- چیهواهوا نوعی سگ اسباب بازی است.
وقتی از کلمه “toy” به عنوان فعل استفاده می شود، به این معنی است که شخصی در حال اذیت کردن دیگری است، یا به این معنی است که شخصی در حال بررسی احتمالی است:
- Joe and Samantha are toying with the idea of putting a swimming pool in their backyard.
- Bob has toyed with the possibility of spending a year in China, but now he’s considering a year in Vietnam instead.
- The owner of the company likes to toy with his employees, raising their hopes of an increase in salary.
- Hey, I’m just toying with you. (I’m not serious about what I said.)
- جو و سامانتا با ایده قرار دادن یک استخر در حیاط خلوت خود بازی می کنند.
- باب با امکان گذراندن یک سال در چین بازی می کند، اما اکنون به جای آن یک سال را در ویتنام در نظر می گیرد.
- صاحب شرکت دوست دارد با کارمندانش بازی کند و امید آنها را برای افزایش حقوق افزایش دهد.
- هی، من فقط دارم با تو بازی می کنم. (در مورد چیزی که گفتم جدی نیستم.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.