Meaning and usage of together word
What is definition, meaning and usage of word together

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Together به فارسی با مثالهای کاربردی

راه های زیادی برای استفاده از کلمه together “با هم” وجود دارد. اولین مجموعه مثال ها نشان می دهد که چگونه می توانید از این کلمه برای توصیف رابطه بین و بین افراد استفاده کنید:

  1. How long have they been together?
  2. They’ve been together for two years.
  3. Sheila and Don are no longer together. They split up last week.
  4. Pat and Kelly are always together.
  5. How can they stand being together if they’re always fighting?
  6. Let’s get together after class and get something to eat.
  7. Our family always gets together around the holidays.
  1. چند وقته با هم بودن
  2. آنها دو سال است که با هم هستند.
  3. شیلا و دان دیگر با هم نیستند. آنها هفته گذشته از هم جدا شدند.
  4. پت و کلی همیشه با هم هستند.
  5. اگر همیشه در حال دعوا هستند چگونه می توانند کنار هم بودن را تحمل کنند؟
  6. بیایید بعد از کلاس دور هم جمع شویم و چیزی بخوریم.
  7. خانواده ما همیشه در تعطیلات دور هم جمع می شوند.

 

ما همچنین هنگام جمع آوری چیزها یا هنگام اتصال دو یا چند قسمت از چیزی از کلمه “together” استفاده می کنیم:

  1. The kids put the puzzle together.
  2. We need to get some money together.
  3. Do you want to eat together for lunch?
  4. Get your clothes together. We’re leaving now.
  1. بچه ها پازل را کنار هم گذاشتند.
  2. باید با هم پول بگیریم
  3. میخوای ناهار با هم بخوریم؟
  4. لباساتو جمع کن ما الان می رویم

 

وقتی چیزها با هم مطابقت دارند یا به یک رنگ یا سبک هستند، می گوییم “go together“.

  1. That jacket and that tie go well together.
  2. Polka dots and stripes don’t go together.
  1. آن ژاکت و آن کراوات به خوبی با هم ست می شوند.
  2. نقاط پولکا و راه راه با هم نمی آیند.

 

هنگامی که فردی قادر است یا نمی تواند کاری را به خوبی انجام دهد یا کنترل احساسات خود را حفظ می کند، می توانید از “together” مانند این استفاده کنید:

  1. She couldn’t keep herself together during the funeral and started crying.
  2. You’ve got to get your act together. (You have to change your bad behavior.)
  3. Abe was unable to get it together at work, so they fired him.
  4. Terry has put herself together, and now she’s very successful. (She changed her bad habits and now everything is okay.)
  1. او نتوانست خود را در هنگام تشییع جنازه نگه دارد و شروع به گریه کرد.
  2. باید دست به کار شوید (شما باید رفتار بد خود را تغییر دهید.)
  3. آبه نتوانست آن را در محل کار جمع کند، بنابراین آنها او را اخراج کردند.
  4. تری خودش را جمع کرده و اکنون بسیار موفق است. (او عادات بد خود را تغییر داد و اکنون همه چیز خوب است.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.