Meaning and usage of system word
What is definition, meaning and usage of word system

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه System به فارسی با مثالهای کاربردی

system “سیستم” یک روش، روشی برای انجام کارها، یک ساختار یا شکلی از سازمان است:

  1. I have a system in place for organizing paperwork.
  2. Our company has a unique system of accounting.
  3. Have you ever used the highway transportation system in the United States?
  4. A sprinkler system keeps a lawn watered on a regular basis.
  5. Your body’s respiratory system takes in oxygen and expels carbon dioxide.
  6. The political system in the United States is dominated by Democrats and Republicans.
  7. Some acidic food does not agree with my system. (This is what you might hear a person say when talking about food or drink that causes digestive problems.)
  8. The solar system is the collection of planets that orbit the sun.
  1. من یک سیستم برای سازماندهی کارهای اداری دارم.
  2. شرکت ما دارای یک سیستم حسابداری منحصر به فرد است.
  3. آیا تا به حال از سیستم حمل و نقل بزرگراهی در ایالات متحده استفاده کرده اید؟
  4. سیستم آبپاش چمن را به طور منظم آبیاری می کند.
  5. سیستم تنفسی بدن شما اکسیژن می گیرد و دی اکسید کربن را دفع می کند.
  6. نظام سیاسی در ایالات متحده تحت سلطه دموکرات ها و جمهوری خواهان است.
  7. برخی از غذاهای اسیدی با سیستم من موافق نیستند. (این همان چیزی است که ممکن است هنگام صحبت در مورد غذا یا نوشیدنی که باعث مشکلات گوارشی می شود، از شخصی بشنوید.)
  8. منظومه شمسی مجموعه سیاراتی است که به دور خورشید می چرخند.

 

در برخی موارد از کلمه “system” برای ابراز ناراحتی یا انتقاد از هنجارهای تثبیت شده در جامعه استفاده می شود:

  1. You can’t beat the system.
  2. Don’t let the system get you down.
  3. We’re all at the mercy of the system.
  4. Protestors gathered to voice their opposition to the system.
  1. شما نمی توانید سیستم را شکست دهید.
  2. اجازه ندهید سیستم شما را خراب کند.
  3. ما همه در دست نظام هستیم
  4. معترضان تجمع کردند تا مخالفت خود را با نظام اعلام کنند.

 

کلمه systematic  “سیستماتیک” یک صفت است:

  1. Rodney takes a systematic approach to everything that he does.
  2. A systematic review of work completed helps to improve quality at our company.
  3. Continuous improvement is systematically embedded within our organization. (The word “systematically” is an adverb.)
  1. رادنی برای هر کاری که انجام می دهد رویکردی سیستماتیک دارد.
  2. بررسی سیستماتیک کار انجام شده به بهبود کیفیت در شرکت ما کمک می کند.

بهبود مستمر به طور سیستماتیک در سازمان ما تعبیه شده است. (کلمه “systematically” یک قید است.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b