Meaning and usage of surface word
What is definition, meaning and usage of word surface

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Surface به فارسی با مثالهای کاربردی

surface “سطح” از چیزی لایه بالایی یا بالایی است.

  1. A boat floats on the surface of the water.
  2. People live on the surface of the Earth.
  3. The surface of the moon is uninhabitable.
  4. Dolphins and whales break through the surface of the water for air.
  5. The surface of a desk is used for working.
  6. The surface of a table is the place where people eat.
  7. The surface area of an ice rink is covered in ice.
  8. It’s important to have a clean surface when painting something.
  9. If the surface of a street is uneven, it can cause problems for cars.
  10. Some people cry when emotional issues rise to the surface.
  1. یک قایق روی سطح آب شناور است.
  2. مردم روی سطح زمین زندگی می کنند.
  3. سطح ماه غیرقابل سکونت است.
  4. دلفین ها و نهنگ ها برای رسیدن به هوا از سطح آب عبور می کنند.
  5. از سطح میز کار برای کار استفاده می شود.
  6. سطح میز جایی است که مردم در آن غذا می خورند.
  7. سطح یک پیست یخ پوشیده از یخ است.
  8. داشتن یک سطح تمیز هنگام رنگ آمیزی مهم است.
  9. اگر سطح یک خیابان ناهموار باشد می تواند برای خودروها مشکل ایجاد کند.
  10. برخی از افراد وقتی مسائل عاطفی آشکار می شود گریه می کنند.

 

شما اغلب می شنوید که “on the surface” زمانی استفاده می شود که چیزی ظاهری، یا چیزی که می توانید ببینید، در واقع چیزی را پنهان می کند که شما نمی توانید ببینید:

  1. He looks angry on the surface, but he’s not really angry.
  2. On the surface, she’s happy; in reality, she’s miserable.
  3. On the surface, this seems like a straight forward issue, but it’s actually very complex.
  1. او در ظاهر عصبانی به نظر می رسد، اما واقعاً عصبانی نیست.
  2. در ظاهر، او خوشحال است. در واقع، او بدبخت است.
  3. در ظاهر، این یک مسئله مستقیم به نظر می رسد، اما در واقع بسیار پیچیده است.

 

کلمه “surface” را می توان به عنوان یک فعل نیز استفاده کرد. در این صورت، چیزی که قبلاً ناشناخته بود معلوم می شود.

  1. News surfaced over the weekend that a local politician was being investigated for a crime.
  2. Evidence suddenly surfaced to indicate just how bad the problem really is.
  1. در آخر هفته خبری منتشر شد مبنی بر اینکه یک سیاستمدار محلی به دلیل یک جنایت تحت بازجویی قرار گرفته است.
  2. شواهدی به طور ناگهانی ظاهر شد که نشان می‌دهد مشکل واقعاً چقدر بد است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b