بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Stuck به فارسی با مثالهای کاربردی
وقتی یک شخص یا یک چیز است stuck “گیر کرده”، حرکت کردن دشوار یا غیرممکن است.
- His jacket is stuck in the door.
- Brian’s car got stuck in the mud.
- Janet is stuck on a math problem. She needs help from the teacher.
- Help me. I’m stuck!
- The door is stuck. She can’t get it open.
- The lid on this jar is stuck. Hit it a few times to unstick it.
- Sheila is stuck in traffic.
- ژاکتش در گیر کرده است.
- ماشین برایان در گل گیر کرد.
- جانت در یک مسئله ریاضی گیر کرده است. او به کمک معلم نیاز دارد.
- کمکم کن من گیر کردم!
- در گیر کرده است. او نمی تواند آن را باز کند.
- درب این شیشه گیر کرده است. چند ضربه بزنید تا چسبش جدا شود.
- شیلا در ترافیک گیر کرده است.
وقتی این کلمه به صورت فعل است، زمان گذشته stick است.”
- The nurse stuck a needle in the man’s arm. (stuck = put)
- Someone stuck a nasty picture of the teacher on the wall.
- The little girl stuck to her mother like glue as they walked through the market. (stuck = stayed with)
- Todd stuck with his version of events–even though the police knew he was lying.
- پرستار سوزنی را در بازوی مرد فرو کرد. (stuck = گذاشتن)
- یک نفر عکس زننده معلم را به دیوار چسباند.
- دخترک در حالی که در بازار قدم می زدند، مانند چسب به مادرش چسبیده بود. (stuck = ماندگار شد)
- تاد به روایت خود از وقایع گیر داد – حتی اگر پلیس می دانست که او دروغ می گوید.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.