Meaning and usage of stray word
What is definition, meaning and usage of word stray

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Stray به فارسی با مثالهای کاربردی

stray “سرگردان” رفتن در مسیر اشتباه، اشتباه کردن یا گم شدن است:

  1. Rena strayed from her school group and got lost inside the museum.
  2. The man’s car strayed into another lane and almost caused an accident.
  3. A rocket fired from the launchpad strayed off course and never reached its destination.
  4. If you stray too far off the path in these woods, you might not find your way back home.
  5. Cows will stray into a neighboring pasture if there isn’t a fence to keep them contained.
  1. رنا از گروه مدرسه اش دور شد و در موزه گم شد.
  2. خودروی مرد به لاین دیگری سرگردان شد و تقریباً تصادف کرد.
  3. موشکی که از سکوی پرتاب شلیک شد از مسیر خارج شد و هرگز به مقصد نرسید.
  4. اگر از مسیر این جنگل خیلی دور شوید، ممکن است راه بازگشت به خانه را پیدا نکنید.
  5. گاوها اگر حصاری برای نگهداری آنها وجود نداشته باشد به مرتع مجاور سرگردان خواهند شد.

 

همچنین می توانید از کلمه “stray” برای توصیف یک شخص یا چیزی که گم شده است استفاده کنید:

  1. A stray cat wandered into our backyard looking for food. (stray cat = a lost cat or one that doesn’t have a home)
  2. A stray rocket fired at a government building veered off course and hit some homes instead.
  3. This building is a shelter for stray, adolescent teens.
  1. یک گربه ولگرد به دنبال غذا به حیاط خانه ما سرگردان شد. (stray cat = گربه گمشده یا گربه ای که خانه ندارد)
  2. یک راکت سرگردان که به ساختمان دولتی شلیک شد از مسیر منحرف شد و به جای آن به برخی از خانه ها اصابت کرد.
  3. این ساختمان پناهگاهی برای نوجوانان ولگرد است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.