بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Sort به فارسی با مثالهای کاربردی
هنگام سازماندهی چیزها یا قرار دادن اشیا در دسته بندی ها از کلمه sort “مرتب سازی” استفاده کنید.
- When doing laundry, sort the white and light-colored clothing from the dark-colored clothing.
- Sometimes it’s necessary to sort through your clothing and get rid of the clothes that you no longer wear.
- Files in filing cabinets are sorted alphabetically or in order of importance.
- Employers sort through resumes to choose the best applicants for open positions.
- Before soaking and cooking dried beans, sort through the beans to make sure they are good.
- Shoppers sort through sale items at stores to find good deals.
- هنگام شستن لباس، لباس های سفید و روشن را از لباس های تیره جدا کنید.
- گاهی اوقات لازم است لباسهایتان را مرتب کنید و لباسهایی را که دیگر نمیپوشید خلاص کنید.
- پرونده های موجود در بایگانی بر اساس حروف الفبا یا به ترتیب اهمیت مرتب شده اند.
- کارفرمایان برای انتخاب بهترین متقاضیان برای موقعیت های باز، رزومه ها را مرتب می کنند.
- قبل از خیس کردن و پختن لوبیاهای خشک، لوبیاها را مرتب کنید تا مطمئن شوید که خوب هستند.
- خریداران برای یافتن معاملات خوب، اقلام فروش را در فروشگاه ها مرتب می کنند.
کلمه “sort” اغلب هنگام دسته بندی یک شخص یا یک چیز یا هنگام توصیف چیزها با حرف اضافه “of” استفاده می شود. “Sort of” نیز شبیه به “a little”،kind of”, “somewhat” است.
- The test we took was sort of easy. (It was a little easy.)
- That guy down the block is sort of mean. (He’s somewhat mean.)
- Dan’s boss is sort of a jerk. (He’s kind of a jerk.)
- Vanessa said she was sort of tired after working all morning. (She was tired.)
- Today is not the sort of day to spend outside. It’s too cold. (Notice that “the sort of” is used when talking about a category or type.)
- This is not the sort of weather that most people like.
- He’s not the sort of person who likes to play games.
- That’s is the sort of house that I grew up in.
- Those sorts of people make me angry.
- This sort of problem is very common.
- آزمونی که ما گرفتیم به نوعی آسان بود. (کمی آسان بود.)
- اون مرد پایین بلوک یه جورایی پسته. (او تا حدودی بدجنس است.)
- رئیس دن به نوعی احمق است. (او یه جورایی احمق است.)
- ونسا گفت که بعد از تمام صبح کار به نوعی خسته است. (خسته بود.)
- امروز روزی برای گذراندن بیرون نیست. خیلی سرد است (توجه داشته باشید که هنگام صحبت در مورد یک دسته یا نوع از “نوع” استفاده می شود.)
- این نوع آب و هوا نیست که بیشتر مردم دوست دارند.
- او از آن دسته افرادی نیست که دوست دارد بازی کند.
- این همان خانه ای است که من در آن بزرگ شدم.
- این جور آدما من رو عصبانی میکنن
- این نوع مشکل بسیار رایج است.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.