Meaning and usage of snap word
What is definition, meaning and usage of word snap

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Snap به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “snap” می تواند یک فعل، یک صفت یا یک اسم در هنگام توصیف صدای کلیک تند یا هنگام توصیف یک فعالیت آسان باشد.

می توانید انگشتان خود را با قرار دادن انگشت وسط یا انگشت حلقه روی شست و سپس رها کردن انگشت به طوری که به کف دستتان برخورد کند، فشار دهید. صدا تولید می شود.

  1. The musicians snapped their fingers as they kept time to the music.
  2. The teacher snapped his fingers to get everyone’s attention.
  3. It’s rude to snap your fingers at a worker in a restaurant or a hotel, but some people do it anyway.
  4. The person demonstrating the machine snapped her fingers to indicate that it was easy to operate.
  1. نوازندگان در حالی که وقت خود را برای موسیقی نگه می‌داشتند، انگشتان خود را به هم زدند.
  2. معلم انگشتانش را به هم زد تا توجه همه را جلب کند.
  3. کوبیدن انگشتان خود به سمت کارگر در رستوران یا هتل بی ادبانه است، اما برخی افراد به هر حال این کار را انجام می دهند.
  4. شخصی که دستگاه را نشان می داد انگشتانش را به هم زد تا نشان دهد که کار با آن آسان است.

 

دکمه‌های یک پیراهن یا شلوار وقتی به هم فشار می‌آورند صدای snap می‌دهند:

  1. Roberto snapped the buttons on his shirt.
  2. Elisa snapped together the buttons on her pants.
  3. Mittens are often snapped onto a child’s winter coat so that they don’t get lost.
  4. Buttons that snap are sometimes referred to as “snaps.” His coat has snaps. Her shirt has snaps.
  1. روبرتو دکمه های پیراهنش را شکست.
  2. الیسا دکمه های شلوارش را به هم کوبید.
  3. دستکش ها را اغلب روی کت زمستانی کودک می کوبند تا گم نشوند.
  4. گاهی اوقات به دکمه‌هایی که می‌چپند، «snaps» گفته می‌شود. کتش گیره دارد. پیراهنش گیره دارد.

 

اسباب‌بازی‌ها و سایر اقلامی که مشتریان باید در خانه جمع‌آوری کنند، می‌توانند با هم چیده شوند.

  1. Johnny snapped the Legos together to build a tower.
  2. The model plane didn’t require any glue. It just snapped together.
  3. We bought a table at Ikea that we snapped together quickly and easily.
  1. جانی لگوها را به هم کوبید تا برج بسازد.
  2. هواپیمای مدل به هیچ چسبی نیاز نداشت. فقط به هم خورد
  3. ما یک میز در Ikea خریدیم که سریع و آسان با هم جدا کردیم.

 

وقتی چیزی ساده، آسان یا سریع است، از کلمه “snap” به عنوان صفت استفاده می کنیم:

  1. It’s a snap. (It’s easy.)
  2. That’s a snap.
  3. This will be a snap.
  1. این یک ضربه فوری است. (آسان است.)
  2. این یک ضربه است.
  3. این یک ضربه فوری خواهد بود.

 

این کلمه در توصیف هوای سرد نیز به عنوان اسم استفاده می شود:

  1. We had a cold snap last week. (It got cold last week.)
  2. The cold snap lasted for about three days. The temperatures went below zero and stayed there.
  1. هفته پیش سرما خوردیم. (هفته گذشته هوا سرد شد.)
  2. سرمای هوا حدود سه روز ادامه داشت. دما به زیر صفر رفت و در آنجا ماند.

 

کلمه Snappy نیز یک صفت است:

  1. Come on, make it snappy. (Hurry up.)
  2. He’s a snappy dresser. (He wears nice clothes.)
  3. The snappy dialogue in the movie made everyone laugh. (snappy = quick and witty)
  1. بیا، آن را تند و تیز کنید. (عجله کن.)
  2. او یک کمد شیک است. (لباس های زیبا می پوشد.)
  3. دیالوگ تند فیلم باعث خنده همه شد. (snappy = سریع و شوخ)

 

کلمه snap در برخی از عبارات و عبارات به کار می رود:

  1. Snap to it. (Wake up. Prepare yourself.)
  2. She snapped at her mother. (She said something in anger.)
  3. The guy just snapped under pressure. (He went crazy.)
  4. I’m going to snap you in two. (I’m going to hurt you.)
  5. The quarterback dropped the ball after the snap. (snap = a football is given to the quarterback to begin action on the field.)
  1. به آن ضربه بزنید. (بیدار شو. خودت را آماده کن.)
  2. او به مادرش ضربه محکمی زد. (او با عصبانیت چیزی گفت.)
  3. آن مرد فقط تحت فشار ضربه خورد. (او دیوانه شد.)
  4. من شما را دو نیم می کنم. (من به شما صدمه خواهم زد.)
  5. مدافع پس از ضربه محکم توپ را رها کرد. (snap = یک توپ فوتبال به بازیکن مدافع داده می شود تا در زمین بازی شروع شود.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b