Meaning and usage of sick word
What is definition, meaning and usage of word sick

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Sick به فارسی با مثالهای کاربردی

از کلمه sick “بیمار” برای صحبت در مورد یک بیماری استفاده کنید، خواه این بیماری شدید باشد یا خفیف:

  1. Diego is staying home today because he’s sick.
  2. Darnesha looks like she’s sick.
  3. Edwin was sick for a long time, but then he recovered.
  4. Theresa got sick from too much exposure to radiation.
  5. Don’t eat that. It will make you sick.
  6. I think I’m getting sick.
  1. دیگو امروز در خانه می ماند زیرا بیمار است.
  2. درنشا به نظر بیمار است.
  3. ادوین برای مدت طولانی بیمار بود، اما پس از آن بهبود یافت.
  4. ترزا به دلیل قرار گرفتن بیش از حد در معرض تشعشع بیمار شد.
  5. آن را نخورید شما را بیمار خواهد کرد.
  6. فکر کنم دارم مریض میشم

 

گاهی اوقات ما از کلمه “sick” با افعال “be” یا “get” استفاده می کنیم تا نشان دهیم که یک فرد استفراغ کرده یا پرت کرده است:

  1. Oscar got sick while riding on a boat.
  2. Rachel got sick last night at a party.
  3. I think I’m going to be sick.
  4. Someone got sick all over the bathroom floor.
  5. If you think you’re going to be sick, don’t go to school today.
  1. اسکار هنگام سوار شدن بر قایق بیمار شد.
  2. ریچل دیشب در یک مهمانی مریض شد.
  3. فکر کنم مریض میشم
  4. یک نفر در تمام کف حمام مریض شد.
  5. اگر فکر می کنید که قرار است بیمار شوید، امروز به مدرسه نروید.

 

کلمه “sicken” یک فعل است:

  1. Several children were sickened by a virus. (This sentence is in the passive voice.)
  2. The chicken was contaminated with salmonella and sickened everyone who ate it.
  3. HIV sickens people all around the world.
  4. I feel sickened at the thought of eating raw meat. (The word “sickened” is an adjective in this sentence.)
  1. چند کودک به ویروس مبتلا شدند. (این جمله با صدای مفعول است.)
  2. مرغ آلوده به سالمونلا بود و هر کسی که آن را می خورد بیمار بود.
  3. HIV مردم را در سراسر جهان بیمار می کند.
  4. از فکر خوردن گوشت خام احساس بیماری می کنم. (کلمه “sickened” در این جمله صفت است.)

 

کلمه sickness “بیماری” یک اسم است.

  1. Our attendance at school has been affected by sickness.
  2. Sickness takes a toll on productivity at that company.
  3. The woman is suffering from a sickness of the mind.
  1. حضور ما در مدرسه تحت تأثیر بیماری قرار گرفته است.
  2. بیماری بر بهره وری در آن شرکت تأثیر می گذارد.
  3. زن از بیماری روانی رنج می برد.

 

از کلمات “sick” و “sickening” نیز می توان برای توصیف رفتار بد یا نتیجه بد استفاده کرد:

  1. That’s sick.
  2. He’s got a sick mind.
  3. That’s one sick dude.
  4. What kind of a sick, twisted person would do that to an animal?
  5. That’s sickening.
  6. The man’s crime against his family was sickening.
  7. It’s really sickening the way everyone at the company sucks up to the boss.
  8. It’s truly sickening to see that beautiful old building get demolished.
  1. این مریض است
  2. او یک ذهن بیمار دارد.
  3. اون یکی مریضه
  4. چه جور آدم مریض و پیچ خورده ای با حیوانی چنین می کند؟
  5. این بیمار کننده است
  6. جنایت این مرد علیه خانواده‌اش افتضاح بود.
  7. این واقعاً خسته کننده است که همه افراد در شرکت از رئیس خود را مک می کنند.
  8. دیدن تخریب آن ساختمان زیبای قدیمی واقعاً ناراحت کننده است.

 

اخیراً در زبان عامیانه آمریکایی، کلمه “sick” معنای جدیدی پیدا کرده است. گفتن چیزی بیمار است ممکن است به این معنی باشد که چیزی چشمگیر، بسیار جالب است:

  1. That’s sick! (That’s impressive!)
  2. That Tesla is sick! (That Tesla is very cool!)
  3. This song is sick. (It’s a good song.)
  4. Listen to that sick beat.
  1. این مریض است! (این قابل توجه است!)
  2. که تسلا بیمار است! (اون تسلا خیلی باحاله!)
  3. این آهنگ مریضه (آهنگ خوبی است.)
  4. به آن ضربان بیمار گوش کن

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.