Meaning and usage of sale word
What is definition, meaning and usage of word sale

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Sale به فارسی با مثالهای کاربردی

وقتی چیزی برای خرید در دسترس است از کلمه sale “فروش” استفاده کنید (for sale = برای فروش).

  1. They have a house for sale.
  2. This car is for sale.
  3. Is this for sale? (Is it available for purchase?)
  1. خانه ای برای فروش دارند.
  2. این ماشین به فروش می رسد.
  3. آیا این برای فروش است؟ (آیا برای خرید موجود است؟)

 

اغلب، کلمه “sale” به این معنی است که قیمت چیزی کاهش یافته است (on sale = در فروش):

  1. These shirts are on sale.
  2. That store is having a sale on shoes.
  3. These pineapples are on sale for three dollars each.
  4. There’s going to be a huge sale this weekend at Macy’s.
  1. این پیراهن ها به فروش می رسد.
  2. آن فروشگاه در حال فروش کفش است.
  3. این آناناس ها هر کدام سه دلار به فروش می رسند.
  4. قرار است این آخر هفته یک فروش بزرگ در میسی برگزار شود.

 

انواع مختلفی از فروش وجود دارد:

  1. A garage sale is held when people want to sell unwanted things from inside their garage.
  2. People without a garage have a yard sale.
  3. At an estate sale you can buy almost everything that’s inside a house because a person has died or is moving away.
  4. Churches and other organizations hold rummage sales to raise money.
  5. A flea market is a sale held by a large group of people who want to sell old, used items.
  6. At an auction, things for sale are purchased by the person who offers the most money.
  1. فروش گاراژ زمانی برگزار می شود که مردم بخواهند چیزهای ناخواسته را از داخل گاراژ خود بفروشند.
  2. افراد بدون گاراژ حیاط فروشی دارند.
  3. در فروش ملک می توانید تقریباً هر چیزی را که در داخل خانه است خریداری کنید زیرا شخصی فوت کرده یا در حال نقل مکان است.
  4. کلیساها و سایر سازمان‌ها برای جمع‌آوری پول اقدام به خرید و فروش می‌کنند.
  5. بازار کثیف فروشی است که توسط گروه بزرگی از مردم برگزار می شود که می خواهند اقلام قدیمی و مستعمل را بفروشند.
  6. در یک حراجی، چیزهایی برای فروش توسط شخصی خریداری می شود که بیشترین پول را ارائه می دهد.

 

کلمه “sale” اغلب با کلمات دیگر ترکیب می شود یا به عنوان صفت استفاده می شود:

  1. Bob works as a salesman. (Or you can say “salesperson.”)
  2. Linda is a salesperson. (Or you can say “saleswoman.”)
  3. Victor has to make a sales call this afternoon. (He has to either call someone on the phone or make a personal visit to a location.)
  4. Most things purchased have a sales tax.
  5. Sales ads appear in the newspaper on the weekend.
  6. A sales force is a group of people who work together to sell things for a company.
  7. If a person works on the sales floor of a store, he or she works directly with customers.
  1. باب به عنوان فروشنده کار می کند. (یا می توانید بگویید “فروشنده.”)
  2. لیندا یک فروشنده است. (یا می توانید بگویید “زن فروشنده.”)
  3. ویکتور امروز بعدازظهر باید با فروش تماس بگیرد. (او باید یا از طریق تلفن با کسی تماس بگیرد یا شخصی از یک مکان بازدید کند.)
  4. اکثر چیزهای خریداری شده دارای مالیات بر فروش هستند.
  5. آگهی های فروش آخر هفته در روزنامه ظاهر می شود.
  6. نیروی فروش به گروهی از افراد گفته می شود که با هم کار می کنند تا چیزهایی را برای یک شرکت بفروشند.
  7. اگر شخصی در طبقه فروش یک فروشگاه کار می کند، مستقیماً با مشتریان کار می کند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b