Meaning and usage of rub word
What is definition, meaning and usage of word rub

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Rub به فارسی با مثالهای کاربردی

To rub چیزی است که بر خلاف سطح آن حرکت کند. این حرکت می تواند تصادفی یا عمدی باشد. مالش باعث اصطکاک و در نتیجه سایش می شود. مالش همچنین روشی برای افزودن مایع یا لوسیون به منظور ایجاد چیزی نرم یا ایجاد اثر مورد نظر دیگر است.

ساده گذشته فعل ماضی
مالیدن مالیده شد مالیده شده است
  1. Doris rubbed some lotion onto her hands to keep them soft.
  2. George rubbed his hands together to keep them warm.
  3. As Samantha was walking in the woods, her leg rubbed up against a bush with thorns.
  4. The back tire on my bike is rubbing up against the brakes. I have to fix that.
  5. Some people believe that rubbing a rabbit’s foot can bring good luck.
  6. An eraser at the end of a pencil can be used to rub out mistakes that are made on paper.
  7. It feels good to have someone rub your back. (This is called a “back rub.”)
  8. People may rub their eyes when they are tired.
  9. It’s natural to rub any part of your body that has been hit or injured.
  1. دوریس مقداری لوسیون روی دست هایش مالید تا نرم بماند.
  2. جورج دستانش را به هم مالید تا گرم شوند.
  3. وقتی سامانتا در جنگل راه می رفت، پایش به بوته ای با خار سایید.
  4. لاستیک عقب دوچرخه من به ترمز می خورد. باید درستش کنم
  5. برخی از مردم بر این باورند که مالیدن پای خرگوش می تواند خوش شانس باشد.
  6. از یک پاک کن در انتهای مداد می توان برای پاک کردن اشتباهات روی کاغذ استفاده کرد.
  7. احساس خوبی است که کسی پشت شما را بمالد. (به این حالت “back rub” می گویند.)
  8. افراد ممکن است هنگام خستگی چشمان خود را بمالند.
  9. طبیعی است که هر قسمت از بدن خود را که ضربه خورده یا آسیب دیده است مالش دهید.

 

در اینجا چند عبارت و یک قافیه انگلیسی مهد کودک وجود دارد که از کلمه “rub” استفاده می کند.

  1. He rubs me the wrong way. (There’s something about him that I don’t like.)
  2. Ah, there’s the rub. (That’s the problem.)
  3. Rub-a-dub-dub,
    Three men in a tub,
    And who do you think they be?
    The butcher, the baker, the candlestick maker,
    And all of them out to sea.
  1. او به من اشتباه می مالد. (چیزی در مورد او وجود دارد که من آن را دوست ندارم.)
  2. آه، مالش وجود دارد. (مشکل همین است.)
  3. روب-آ-داب-داب،
    سه مرد در وان،
    و به نظر شما آنها چه کسانی هستند؟
    قصاب، نانوا، شمعدان ساز،
    و همه آنها به دریا رفتند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.