Meaning and usage of rest word
What is definition, meaning and usage of word rest

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Rest به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه rest به معنای خوابیدن  یا استراحت  کردن است. می توان از آن به عنوان اسم یا فعل استفاده کرد.

  1. He needs a rest. (noun)
  2. He usually rests after work in the afternoon. (verb)
  3. He needs to rest. (infinitive)
  4. After finishing this difficult work, the men will need a rest.
  5. They’ll need to rest.
  6. I haven’t gotten enough rest lately.
  7. You need to rest more often.
  8. You need more rest.
  1. او به یک نیاز دارد استراحت. (اسم)
  2. او معمولا استراحت می کند بعدازظهر بعد از کار (فعل)
  3. او نیاز دارد برای استراحت. (مصدر)
  4. پس از اتمام این کار دشوار، مردان نیاز به استراحت خواهند داشت.
  5. آنها نیاز به استراحت خواهند داشت
  6. اخیراً استراحت کافی ندارم.
  7. شما باید بیشتر استراحت کنید.
  8. شما به استراحت بیشتری نیاز دارید.

 

کلمه rest برای توصیف مقداری از مواد، غذا، کار، زمان و غیره که باقی مانده یا باقی مانده است، به عنوان اسم نیز استفاده می شود:

  1. We ate most of the fish. The rest of it we gave to our dog.
  2. She couldn’t finish all of her meal, so her husband ate the rest of it.
  3. Most of Bob and Cindy’s vacation was spent in New York; the rest of it was spent in Boston.
  4. Bob remembered the first two minutes of the song, but he couldn’t remember the rest.
  5. I can’t eat all of this. Do you want the rest?
  1. ما بیشتر ماهی را خوردیم. بقیه اش را به سگمان دادیم.
  2. او نتوانست تمام وعده غذایی خود را تمام کند، بنابراین شوهرش بقیه آن را خورد.
  3. بیشتر تعطیلات باب و سیندی در نیویورک سپری شد. بقیه آن در بوستون صرف شد.
  4. باب دو دقیقه اول آهنگ را به یاد آورد، اما بقیه را به خاطر نداشت.
  5. من نمی توانم همه اینها را بخورم. بقیه رو میخوای؟

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.