Meaning and usage of push word
What is definition, meaning and usage of word push

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Push به فارسی با مثالهای کاربردی

هنگامی که از دستان خود برای دور کردن چیزی از بدن استفاده می کنید، از کلمه push “فشار” استفاده کنید. این عمل مخالف فعل pull “کشیدن” است.

ساده گذشته فعل ماضی
push

فشار دادن

pushed

فشار داد

pushed

فشار داده

  1. This snowball is getting harder and harder to push.
  2. He’s pushing an amplifier.
  3. The boy on the swing is being pushed by his grandfather. (This sentence is in the present continuous tense, passive voice.)
  1. هل دادن این گلوله برفی سخت تر و سخت تر می شود.
  2. او یک تقویت کننده را فشار می دهد.
  3. پسری که روی تاب است توسط پدربزرگش هل داده می شود. (این جمله در زمان حال استمراری مفعول است.)

 

راه های دیگری برای استفاده از این کلمه به عنوان فعل وجود دارد:

  1. Jonah’s parents are pushing him to become a doctor. (push = to motivate someone)
  2. Our supervisor likes to push his employees around. (push around = to bully; to use one’s power)
  3. The President is trying to push some of his ideas through Congress. (push = promote)
  4. The community is pushing for a new playground.
  5. How much data can you push through your internet connection?
  1. والدین یونس او ​​را تحت فشار قرار می دهند تا پزشک شود. (push = برانگیختن کسی)
  2. سرپرست ما دوست دارد کارکنان خود را به اطراف هل دهد. (push around = زورگو کردن؛ استفاده از قدرت)
  3. رئیس جمهور در تلاش است برخی از ایده های خود را از طریق کنگره پیش ببرد. (push = ترویج)
  4. جامعه به دنبال یک زمین بازی جدید است.
  5. چه مقدار داده می توانید از طریق اتصال اینترنت خود فشار دهید؟

 

همچنین می توانید از “push” به عنوان اسم استفاده کنید:

  1. There’s been a major push to get guns off the streets in this neighborhood. (push = effort)
  2. The push for more spending on infrastructure is finally starting to pay off.
  3. Pushback from the American public on the issue of health care caused some changes in the final plan. (pushback = opposition)
  1. فشار زیادی برای از بین بردن اسلحه از خیابان های این محله صورت گرفته است. (push = تلاش)
  2. فشار برای هزینه‌های بیشتر در زیرساخت‌ها بالاخره نتیجه می‌دهد.
  3. فشارهای مردم آمریکا در مورد موضوع مراقبت های بهداشتی باعث ایجاد تغییراتی در طرح نهایی شد. Pushback = مخالفت)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.