Meaning and usage of pull word
What is definition, meaning and usage of word pull

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Pull به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه pull “کشیدن” تقریبا همیشه به عنوان یک فعل استفاده می شود. هنگامی که چیزی را به سمت خود می آورید یا زمانی که چیزی مانند در یا کشو را باز می کنید از “کشش” استفاده کنید.

ساده گذشته فعل ماضی
pull

کشیدن

pulled

کشیده شد

pulled

کشیده شده است

  1. She pulled on the door, but she couldn’t open it.
  2.  He’s pulling a block of stone up a hill.
  3.  If he pulls on the rope, his friend will fall out of his chair.
  1.  در را کشید، اما نتوانست در را باز کند.
  2.  او یک قطعه سنگ را به بالای تپه می کشد.
  3.  اگر طناب را بکشد، دوستش از روی صندلی پایین می افتد.

 

کلمه “pull” مانند بسیاری از کلمات دیگر به نظر می رسد. به تفاوت های اینها گوش دهید:

pull / pole / pool / Paul

 

عبارات فعل زیادی وجود دارد که از کلمه “pull” استفاده می کنند. توجه کنید که چگونه معنی با اضافه کردن یک حرف اضافه تغییر می کند:

  • pull over: go to the side of the road
  • pull over: رفتن به کنار جاده

I pulled over to the side of the road because my tire was flat.

چون لاستیکم پنچر شده بود به کنار جاده کشیدم.

 

  • pull into: enter
  • به داخل کشیدن: وارد کردن

Helen pulled her car into the garage and left it there.

هلن ماشینش را به داخل گاراژ کشید و آنجا گذاشت.

 

  • pull out of: leave; exit
  • بیرون کشیدن از: ترک; خروج

Jeremy pulled himself out of of the race because his leg hurt.

جرمی به دلیل درد پایش خود را از مسابقه بیرون کشید.

 

  • pull up: drive up to a place and stop
  • pull up: راندن به مکانی و توقف

You can pull up to the next window to get your food. (This kind of a sentence is often heard at a drive-thru restaurant like McDonald’s or Burger King.)

برای دریافت غذا می توانید به پنجره بعدی بروید. (این نوع جمله اغلب در رستوران هایی مانند مک دونالد یا برگر کینگ شنیده می شود.)

 

  • pull down: take down or off
  • پایین کشیدن: پایین یا پایین آوردن

 The doctor told the man to pull down his pants so that he could see what was wrong with his leg.

 دکتر به مرد گفت شلوارش را پایین بکشد تا ببیند پایش چه مشکلی دارد.

 

  • pull through: survive an accident or a sickness
  • عبور از یک حادثه یا بیماری

After several weeks in the intensive care unit, the little girl pulled through and made a successful recovery.

پس از چندین هفته در بخش مراقبت‌های ویژه، دختربچه از راه رسید و با موفقیت بهبود یافت.

 

  • pull off: to accomplish; to be successful
  • pull off: به انجام رساندن; برای موفقیت

Their company was able to pull off yet another profitable quarter while other similar companies lost money.

شرکت آنها توانست یک سه ماهه سودآور دیگر را به دست آورد در حالی که سایر شرکت های مشابه ضرر کردند.

 

  • pull from: get; choose a person
  • کشیدن از: گرفتن; یک نفر را انتخاب کنید

 We’re lucky to have so many talented people to pull from in this organization

 ما خوش شانس هستیم که افراد با استعداد زیادی در این سازمان داریم

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b