Meaning and usage of position word
What is definition, meaning and usage of word position

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Position به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “position” مشابه کلمات “arrange” و “situation” است. می‌توانید از این کلمه برای توصیف ظاهر چیزی در رابطه با چیزهای دیگر استفاده کنید. ما همچنین از کلمه “position” به عنوان جایگزین کلمه “job” استفاده می کنیم.

  1. There’s a position opening up in the finance department. (This means someone is leaving that job and now it’s available.)
  2. Sherri got a new position at the company where she works.
  3. We haven’t filled the position yet. (fill the position = find the right person for the job.)
  4. Several new positions have been created as the company continues to expand.
  5. What position does he play on the team?
  6. Some people say that the goalie has the most important position on a hockey team.
  7. From this position we can see everything. (We’re very high up and have a good view.)
  8. The army has located the enemy’s position. (This is the location of a soldier or soldiers.)
  9. You’re putting me in an awkward position. (This is a common expression. It means that I’m not comfortable with a situation.)
  10. This is a terrible position to be in. (This is a bad situation.)
  11. What position do you sleep in? Do you sleep on your back?
  12. She’s sitting in a lotus position.
  1. یک موقعیت در بخش مالی باز شده است. (این بدان معناست که شخصی آن شغل را ترک می کند و اکنون در دسترس است.)
  2. شری موقعیت جدیدی در شرکتی که در آن کار می کند به دست آورد.
  3. ما هنوز موقعیت را پر نکردیم. (fill the position = پیدا کردن فرد مناسب برای کار.)
  4. با ادامه گسترش شرکت، چندین موقعیت جدید ایجاد شده است.
  5. او در چه پستی در تیم بازی می کند؟
  6. برخی می گویند که دروازه بان مهم ترین موقعیت را در یک تیم هاکی دارد.
  7. از این موقعیت می توانیم همه چیز را ببینیم. (ما خیلی بالا هستیم و دید خوبی داریم.)
  8. ارتش موقعیت دشمن را مشخص کرده است. (این محل یک سرباز یا سرباز است.)
  9. شما مرا در موقعیت ناخوشایندی قرار می دهید. (این یک عبارت رایج است. به این معنی است که من با یک موقعیت راحت نیستم.)
  10. این موقعیت وحشتناکی است. (این وضعیت بدی است.)
  11. در چه وضعیتی می خوابید؟ به پشت می خوابی؟
  12. او در وضعیت نیلوفر آبی نشسته است.

 

در این جملات position یک فعل است:

  1. Vladimir positioned himself to become president. (He created the situation for it to happen.)
  2. Clara is positioning herself to take on new responsibilities at work.
  3. Photographers know how to position a camera for the best shot. (shot = photo or video)
  1. ولادیمیر خود را به عنوان رئیس جمهور معرفی کرد. (او شرایط را برای این اتفاق ایجاد کرد.)
  2. کلارا در موقعیتی قرار می گیرد که مسئولیت های جدیدی را در محل کار بر عهده بگیرد.
  3. عکاسان می دانند که چگونه دوربین را برای بهترین عکس قرار دهند. (shot = عکس یا فیلم)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.