Meaning and usage of play word
What is definition, meaning and usage of word play

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Play به فارسی با مثالهای کاربردی

To play لذت بردن از یک فعالیت برای خلوص تجربه و برای لذت شرکت با افراد دیگر در فعالیت است.

  1. Children love to play.
  2. They love to play games.
  3. Children learn to socialize by playing with each other.
  4. Playing a sport is a good way to meet other people.
  5. Let’s play baseball.
  6. Or would you like to play soccer?
  7. It’s important to play by the rules.
  8. Playing a musical instrument is a good way to relax.
  9. Do you know how to play music?
  10. What songs do you know how to play?
  1. بچه ها عاشق بازی کردن هستند.
  2. آنها عاشق بازی کردن هستند.
  3. کودکان با بازی کردن با یکدیگر معاشرت را یاد می گیرند.
  4. انجام یک ورزش راه خوبی برای ملاقات با افراد دیگر است.
  5. بیا بیسبال بازی کنیم
  6. یا دوست دارید فوتبال بازی کنید؟
  7. مهم این است که طبق قوانین بازی کنیم.
  8. نواختن آلات موسیقی راه خوبی برای آرامش است.
  9. آیا می دانید چگونه موسیقی پخش کنید؟
  10. چه آهنگ هایی را بلدید بنوازید؟

 

به عنوان یک فعل، کلمه “play” در هنگام صحبت در مورد مشارکت یک فرد در یک نتیجه بسیار محبوب است، چه آن نتیجه مثبت یا منفی باشد:

  1. Shelly has played a major role in the company’s success. (This sentence is in the present perfect tense.)
  2. Todd played no role in a positive third quarter, although he took credit for it.
  3. Human activity plays a huge role in climate change.
  1. شلی نقش مهمی در موفقیت این شرکت داشته است. (این جمله در زمان حال کامل است.)
  2. تاد هیچ نقشی در کوارتر سوم مثبت نداشت، اگرچه او اعتبار آن را به عهده گرفت.
  3. فعالیت های انسانی نقش بزرگی در تغییرات آب و هوایی ایفا می کند.

 

کلمه “play” را می توان به عنوان یک فعل یا به عنوان اسم استفاده کرد. در مجموعه مثال های بعدی، کلمه “play” یک اسم است:

  1. We went to see a play last night. (play = dramatic performance)
  2. There were several very good actors in the play.
  3. During the baseball game we watched last night, the center fielder made an important play.
  4. He made a good play.
  5. A play on words, such as a pun, creates a double meaning.
  6. In order to watch a video on YouTube, click on play.
  1. دیشب رفتیم یه نمایش ببینیم (play = اجرای دراماتیک)
  2. چند بازیگر خیلی خوب در نمایش حضور داشتند.
  3. در جریان بازی بیسبال که دیشب تماشا کردیم، بازیکن وسط بازی مهمی انجام داد.
  4. او بازی خوبی انجام داد.
  5. بازی با کلمات، مانند جناس، معنایی دوگانه ایجاد می کند.
  6. برای تماشای ویدیو در یوتیوب، روی play کلیک کنید.

 

کلمه player “بازیکن” اسمی است که برای شناسایی یک شخص استفاده می شود:

  1. He’s a good soccer player. (Use “player” for participants in team sports.)
  2. She’s a very good tennis player.
  3. Thomas Johnson was a major player in helping make a deal come together between the two companies.
  1. او یک فوتبالیست خوب است. (از “player” برای شرکت کنندگان در ورزش های تیمی استفاده کنید.)
  2. او یک تنیس باز بسیار خوب است.
  3. توماس جانسون یکی از بازیگران اصلی کمک به انجام یک معامله بین دو شرکت بود.

ک

لمات دیگری نیز وجود دارند که از کلمه “play” استفاده می کنند یا شامل آن می شوند.

  1. Leona has over 200 songs on her playlist. (play list = a list of songs to be played or listed on an electronic device)
  2. People who enjoy wordplay challenge themselves with crossword puzzles and word games.
  3. Game officials watched the replay to determine if the ball was out of bounds. (replay = a stored video segment of action during a game)
  4. Rover is a very playful puppy. (The word “playful” is an adjective.)
  5. Chuck playfully teases his coworkers. (The word “playfully” is an adverb.
  1. لئونا بیش از 200 آهنگ در لیست پخش خود دارد. (play list = فهرستی از آهنگ هایی که باید پخش شوند یا در یک دستگاه الکترونیکی فهرست شوند)
  2. افرادی که از بازی کلمات لذت می برند خود را با جدول کلمات متقاطع و بازی های کلمات به چالش می کشند.
  3. مسئولان بازی این بازی را تماشا کردند تا تشخیص دهند که آیا توپ خارج از محدوده است یا خیر. (replay = یک بخش ویدئویی ذخیره شده از عمل در طول بازی)
  4. روور یک توله سگ بسیار بازیگوش است. (کلمه playful یک صفت است.)
  5. چاک با بازیگوشی همکارانش را مسخره می کند. (کلمه playfully “بازیگوشانه” یک قید است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.