بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Part به فارسی با مثالهای کاربردی
part یک منطقه یا یک بخش است.
- Which part of the movie did you like, the first part or the last part?
- In which part of the country do you live?
- Do you live in the southern part or the northern part?
- A big part of the test focuses on English.
- This is the easy part.
- The last part is difficult.
- One part of our state will get a lot of snow today while the other part will remain dry.
- At our meeting, we spent part of the time talking about expanding our business.
- Jonah has worked in many different parts of the company.
- When my friend, Sheila, won the lottery, she donated part of the money to charity.
- When people receive a paycheck, part of the money they earn goes to pay taxes.
- One part of our RV converts to a sleeping area.
- کدام قسمت از فیلم را دوست داشتید، قسمت اول یا قسمت آخر؟
- در کدام نقطه از کشور زندگی می کنید؟
- شما در قسمت جنوبی زندگی می کنید یا شمال؟
- بخش بزرگی از آزمون بر زبان انگلیسی متمرکز است.
- این بخش آسان است.
- قسمت آخر سخته
- امروز یک قسمت از ایالت ما برف زیادی خواهد بارید در حالی که قسمت دیگر خشک خواهد ماند.
- در جلسه مان، بخشی از زمان خود را صرف صحبت در مورد گسترش کسب و کارمان کردیم.
- جونا در بخش های مختلف شرکت کار کرده است.
- وقتی دوستم شیلا در لاتاری برنده شد، بخشی از پول را به امور خیریه اهدا کرد.
- وقتی مردم چک حقوق دریافت می کنند، بخشی از پولی که به دست می آورند صرف پرداخت مالیات می شود.
- یک قسمت از RV ما به محل خواب تبدیل می شود.
کلمه “part” همچنین برای نقش، مشارکت یا مسئولیت یک شخص استفاده می شود:
- You have an important part to play in a young person’s life. (part to play = responsibility)
- What part did Edgar play in getting the job done?
- Sandra refuses to do her part in cleaning up the apartment.
- She really has to do her part.
- Tony doesn’t not want to take part in any form of violence. (take part = participate)
- Kevin got a part in a play. (part in a play = He has a role as an actor.)
- He has to rehearse his part and commit it to memory.
- شما نقش مهمی در زندگی یک جوان دارید.( Part to play = مسئولیت پذیری)
- ادگار چه نقشی در انجام کار داشت؟
- ساندرا از انجام وظیفه خود در تمیز کردن آپارتمان خودداری می کند.
- او واقعاً باید نقش خود را انجام دهد.
- تونی نمی خواهد در هیچ شکلی از خشونت شرکت کند. (take part = شرکت کن)
- کوین در یک نمایشنامه نقش داشت. (part in a play = او به عنوان یک بازیگر نقش دارد.)
- او باید نقش خود را تمرین کند و آن را به خاطر بسپارد.
وقتی کلمه “part” به عنوان فعل استفاده می شود، به معنای جدا کردن یا ترک است:
- Joseph and Maria parted ways once they realized they really didn’t have much in common.
- It’s hard to part with things that remind you of your childhood. (part = give up)
- Jerry parts his hair with a comb. (He forms a clearly defined section of hair.)
- Moses parted the Red Sea. (Exodus 14:21)
- جوزف و ماریا وقتی فهمیدند که واقعاً اشتراک زیادی ندارند راه خود را از هم جدا کردند.
- جدا شدن از چیزهایی که شما را به یاد دوران کودکی تان می اندازد، سخت است. (part = تسلیم شدن)
- جری موهایش را با شانه تقسیم می کند. (او یک بخش کاملاً مشخص از مو را تشکیل می دهد.)
- موسی دریای سرخ را جدا کرد. (خروج 14:21)
کلمه “partly” یک قید است:
- Today it’s partly cloudy. (It’s a little cloudy.)
- Tomorrow will be partly sunny. (There will be a little sun, but most of the day will be cloudy.)
- Marie is partly unhappy with her husband for not doing what he said he would do for her.
- All of this mess is partly my fault.
- Other people are partly to blame.
- امروز نیمه ابری است (کمی ابری است.)
- فردا نیمه آفتابی خواهد بود. (آفتاب کمی خواهد داشت، اما بیشتر روز ابری خواهد بود.)
- ماری تا حدی از شوهرش ناراضی است که کاری را که او گفته بود برای او انجام نمی دهد.
- تمام این آشفتگی تا حدودی تقصیر من است.
- دیگران تا حدودی مقصر هستند.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.