Meaning and usage of part word
What is definition, meaning and usage of word part

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Part به فارسی با مثالهای کاربردی

part یک منطقه یا یک بخش است.

  1. Which part of the movie did you like, the first part or the last part?
  2. In which part of the country do you live?
  3. Do you live in the southern part or the northern part?
  4. A big part of the test focuses on English.
  5. This is the easy part.
  6. The last part is difficult.
  7. One part of our state will get a lot of snow today while the other part will remain dry.
  8. At our meeting, we spent part of the time talking about expanding our business.
  9. Jonah has worked in many different parts of the company.
  10. When my friend, Sheila, won the lottery, she donated part of the money to charity.
  11. When people receive a paycheck, part of the money they earn goes to pay taxes.
  12. One part of our RV converts to a sleeping area.
  1. کدام قسمت از فیلم را دوست داشتید، قسمت اول یا قسمت آخر؟
  2. در کدام نقطه از کشور زندگی می کنید؟
  3. شما در قسمت جنوبی زندگی می کنید یا شمال؟
  4. بخش بزرگی از آزمون بر زبان انگلیسی متمرکز است.
  5. این بخش آسان است.
  6. قسمت آخر سخته
  7. امروز یک قسمت از ایالت ما برف زیادی خواهد بارید در حالی که قسمت دیگر خشک خواهد ماند.
  8. در جلسه مان، بخشی از زمان خود را صرف صحبت در مورد گسترش کسب و کارمان کردیم.
  9. جونا در بخش های مختلف شرکت کار کرده است.
  10. وقتی دوستم شیلا در لاتاری برنده شد، بخشی از پول را به امور خیریه اهدا کرد.
  11. وقتی مردم چک حقوق دریافت می کنند، بخشی از پولی که به دست می آورند صرف پرداخت مالیات می شود.
  12. یک قسمت از RV ما به محل خواب تبدیل می شود.

 

کلمه “part” همچنین برای نقش، مشارکت یا مسئولیت یک شخص استفاده می شود:

  1. You have an important part to play in a young person’s life. (part to play = responsibility)
  2. What part did Edgar play in getting the job done?
  3. Sandra refuses to do her part in cleaning up the apartment.
  4. She really has to do her part.
  5. Tony doesn’t not want to take part in any form of violence. (take part = participate)
  6. Kevin got a part in a play. (part in a play = He has a role as an actor.)
  7. He has to rehearse his part and commit it to memory.
  1. شما نقش مهمی در زندگی یک جوان دارید.( Part to play = مسئولیت پذیری)
  2. ادگار چه نقشی در انجام کار داشت؟
  3. ساندرا از انجام وظیفه خود در تمیز کردن آپارتمان خودداری می کند.
  4. او واقعاً باید نقش خود را انجام دهد.
  5. تونی نمی خواهد در هیچ شکلی از خشونت شرکت کند. (take part = شرکت کن)
  6. کوین در یک نمایشنامه نقش داشت. (part in a play = او به عنوان یک بازیگر نقش دارد.)
  7. او باید نقش خود را تمرین کند و آن را به خاطر بسپارد.

 

وقتی کلمه “part” به عنوان فعل استفاده می شود، به معنای جدا کردن یا ترک است:

  1. Joseph and Maria parted ways once they realized they really didn’t have much in common.
  2. It’s hard to part with things that remind you of your childhood. (part = give up)
  3. Jerry parts his hair with a comb. (He forms a clearly defined section of hair.)
  4. Moses parted the Red Sea. (Exodus 14:21)
  1. جوزف و ماریا وقتی فهمیدند که واقعاً اشتراک زیادی ندارند راه خود را از هم جدا کردند.
  2. جدا شدن از چیزهایی که شما را به یاد دوران کودکی تان می اندازد، سخت است. (part = تسلیم شدن)
  3. جری موهایش را با شانه تقسیم می کند. (او یک بخش کاملاً مشخص از مو را تشکیل می دهد.)
  4. موسی دریای سرخ را جدا کرد. (خروج 14:21)

 

کلمه “partly” یک قید است:

  1. Today it’s partly cloudy. (It’s a little cloudy.)
  2. Tomorrow will be partly sunny. (There will be a little sun, but most of the day will be cloudy.)
  3. Marie is partly unhappy with her husband for not doing what he said he would do for her.
  4. All of this mess is partly my fault.
  5. Other people are partly to blame.
  1. امروز نیمه ابری است (کمی ابری است.)
  2. فردا نیمه آفتابی خواهد بود. (آفتاب کمی خواهد داشت، اما بیشتر روز ابری خواهد بود.)
  3. ماری تا حدی از شوهرش ناراضی است که کاری را که او گفته بود برای او انجام نمی دهد.
  4. تمام این آشفتگی تا حدودی تقصیر من است.
  5. دیگران تا حدودی مقصر هستند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.