Meaning and usage of parent word
What is definition, meaning and usage of word parent

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Parent به فارسی با مثالهای کاربردی

parent مادر است یا پدر شکل جمع پدر و مادر. است.

  1.  He’s the parent of a baby girl.
  2. The parents of the children came to the school to meet the teachers.
  3. Jill is a single parent of two children. She divorced her husband.
  4. Following a school bus accident, the parents were notified immediately and told that their children were okay.
  5. Nick needs to work on his parenting skills. He doesn’t manage his children very well. (This sentence uses “parenting” as an adjective.)
  6. Parents who have a lot of children also have a lot of expenses.
  7. Where are the parents of this little boy? He’s wandering around all by himself.
  8. Are you interested in becoming a parent someday?
  1.  او پدر و مادر یک نوزاد دختر است.
  2. والدین بچه ها برای ملاقات با معلمان به مدرسه آمدند.
  3. جیل یک والدین مجرد دو فرزند است. از شوهرش طلاق گرفت.
  4. در پی تصادف اتوبوس مدرسه، بلافاصله به والدین اطلاع داده شد و به فرزندانشان گفتند که حالشان خوب است.
  5. نیک باید روی مهارت های فرزندپروری خود کار کند. او بچه هایش را خیلی خوب مدیریت نمی کند. (این جمله از parenting” به عنوان صفت استفاده می کند.)
  6. والدینی که بچه های زیادی دارند هزینه های زیادی هم دارند.
  7. پدر و مادر این پسر کوچولو کجا هستند؟ او به تنهایی در حال پرسه زدن است.
  8. آیا علاقه دارید روزی پدر و مادر شوید؟

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.