Meaning and usage of often word
What is definition, meaning and usage of word often

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Often به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه often “اغلب” قیدی است که برای موقعیت هایی استفاده می شود که در مقایسه با موقعیت های مشابه دیگر اغلب اتفاق می افتد. مترادف کلمه “often” کلمات زیر هستند:

usually, many times, and a lot.

  1. She’s goes there often. (She goes there a lot.)
  2. He often wears sunglasses. (He usually wears sunglasses.)
  3. I often drive through Wisconsin. (I have driven through Wisconsin many times.)
  1. او اغلب به آنجا می رود (او زیاد آنجا می رود.)
  2. او اغلب از عینک آفتابی استفاده می کند. (او معمولا از عینک آفتابی استفاده می کند.)
  3. من اغلب از طریق ویسکانسین رانندگی می کنم. (من بارها از ویسکانسین رانندگی کرده ام.)

 

استفاده از این کلمه بستگی به فردی دارد که از آن استفاده می کند یا به موقعیت بستگی دارد.

  1. Tony is often late for work. (He’s late six or seven times per month. That’s a lot!)
  2. We often eat at the diner down the street. (We eat there two or three times per week.)
  3. I often visit New York on business. (I go there three or four times per year.)
  4. He often raises his hand in class. (He’s a good student and he participates in classroom discussion every day.)
  1. تونی اغلب دیر سر کار می آید. (او شش یا هفت بار در ماه دیر می کند. این خیلی است!)
  2. ما اغلب در ناهارخوری پایین خیابان غذا می خوریم. (ما دو یا سه بار در هفته آنجا غذا می خوریم.)
  3. من اغلب برای تجارت به نیویورک سفر می کنم. (من سه یا چهار بار در سال به آنجا می روم.)
  4. او اغلب در کلاس دستش را بالا می برد. (او دانش آموز خوبی است و هر روز در بحث های کلاسی شرکت می کند.)

 

هنگامی که “often” با افعال منفی استفاده می شود، به طور منظم به انتهای جمله می رود:

  1. She doesn’t go there often.
  2. He doesn’t wear sunglasses often.
  3. I don’t drive through Wisconsin often.
  4. I don’t often drive through Wisconsin. (Some people put “often” between the helping verb and the main verb. This is okay.)
  1. او اغلب به آنجا نمی رود.
  2. او اغلب از عینک آفتابی استفاده نمی کند.
  3. من اغلب در ویسکانسین رانندگی نمی کنم.
  4. من اغلب از ویسکانسین رانندگی نمی کنم. (برخی افراد often را بین فعل کمکی و فعل اصلی قرار می دهند. این اشکالی ندارد.)

 

قیدهای “too” و “ very” با “often” استفاده می شوند.

  1. He sends text messages way too often. (The situation is bad.)
  2. We’re able to see our friends very often. (This situation is good.)
  1. او خیلی اوقات پیامک ارسال می کند. (وضعیت بد است.)
  2. ما می توانیم دوستان خود را اغلب ببینیم. (این وضعیت خوب است.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.