Meaning and usage of odd word
What is definition, meaning and usage of word odd

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Odd به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه “odd” برای توصیف چیزهای غیرعادی یا عجیب استفاده می شود.

  1. A very odd man walked into our store today and asked if we sold snakeskin boots.
  2. Helen gets a lot of odd requests from people over the internet.
  3. Todd’s parents are very odd. They refuse to take off their jackets, even when it’s really hot outside.
  4. That’s odd. I thought for sure I had called the correct phone number, but it turns out I may have made a mistake.
  5. The performance was extremely odd.
  1. مرد بسیار عجیبی امروز وارد فروشگاه ما شد و پرسید که آیا چکمه های پوست مار فروخته ایم؟
  2. هلن از طریق اینترنت درخواست های عجیب و غریب زیادی از مردم دریافت می کند.
  3. والدین تاد بسیار عجیب هستند. آنها از درآوردن ژاکت خودداری می کنند، حتی زمانی که هوا واقعاً گرم است.
  4. این عجیب است. من مطمئناً فکر کردم با شماره تلفن صحیح تماس گرفته ام، اما معلوم شد که ممکن است اشتباه کرده باشم.
  5. اجرا فوق العاده عجیب بود

 

اعداد odd “فرد” اعدادی هستند که بر دو بخش پذیر نیستند. اعداد فرد 1، 3، 5، 7 و 9 هستند.

  1. Houses ending in odd numbers can water their lawns today. Tomorrow even-numbered houses can water.
  2. There will be an odd number of people sitting at this table, so one person will have to sit on the end.
  1. خانه هایی که به اعداد فرد ختم می شوند می توانند امروز چمن خود را آبیاری کنند. فردا خانه های زوج می توانند آب بدهند.
  2. تعداد افراد فرد روی این میز خواهند نشست، بنابراین یک نفر باید در انتهای آن بنشیند.

 

وقتی یک “s” به این کلمه اضافه می کنید، می توانید اسمی به معنای odds “شانس” ایجاد کنید.

  1. What are the odds that he shows up to the meeting late again today?
  2. They face insurmountable odds in keeping their business running.
  3. I don’t like the odds for this horse, so I think I’ll choose another one to place a bet on.
  1. احتمال اینکه او امروز دوباره دیر در جلسه حاضر شود چقدر است؟
  2. آنها برای ادامه کار خود با مشکلات غیر قابل حلی روبرو هستند.
  3. من شانس این اسب را دوست ندارم، بنابراین فکر می کنم یکی دیگر را برای شرط بندی انتخاب کنم.

 

با گذاشتن یک پایان «ly» روی odd قید oddly ایجاد می‌شود.

  1. Those kids over there are behaving oddly.
  2. Oddly enough, the person who condemned the couple for having children out of wedlock was a single mother herself. (oddly enough: in contrast; ironically)
  1. اون بچه ها اونجا رفتار عجیبی دارن
  2. به اندازه کافی عجیب، فردی که این زوج را به داشتن بچه های خارج از ازدواج محکوم کرد، خود یک مادر مجرد بود. (oddly enough: در مقابل؛ از قضا)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b