Meaning and usage of obey word
What is definition, meaning and usage of word obey

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Obey به فارسی با مثالهای کاربردی

obey پیروی از قوانین و قوانین است. این فعل هنگام توصیف فعالیت مربوط به رفتار استفاده می شود.

ساده گذشته فعل ماضی
obey

اطاعت کردن

obeyed

اطاعت کرد

obeyed

اطاعت کرده

  1. Steve obeys the law when he drives his car.
  2. Helen doesn’t obey the law when she drives. She often gets pulled over by the police.
  3. Obeying the law is not that hard to do.
  4. Do you obey the speed limit when you drive?
  5. If you obey the rules of this company, you’ll do well; if you don’t obey the rules, you’ll get fired.
  6. Joan obeyed her diet for as long as possible, but she couldn’t stick with it and regained the weight she lost.
  7. Timmy didn’t obey his mother, so he was punished.
  8. You should obey your parents.
  1. استیو هنگام رانندگی با ماشین خود از قانون پیروی می کند.
  2. هلن هنگام رانندگی از قانون پیروی نمی کند. او اغلب توسط پلیس کشیده می شود.
  3. اطاعت از قانون کار سختی نیست.
  4. آیا هنگام رانندگی محدودیت سرعت را رعایت می کنید؟
  5. اگر از قوانین این شرکت پیروی کنید، به خوبی عمل خواهید کرد. اگر قوانین را رعایت نکنید، اخراج خواهید شد.
  6. جوآن تا زمانی که ممکن بود از رژیم غذایی خود پیروی کرد، اما نتوانست به آن پایبند باشد و وزن از دست رفته را دوباره به دست آورد.
  7. تیمی از مادرش اطاعت نکرد، بنابراین او مجازات شد.
  8. شما باید از پدر و مادر خود اطاعت کنید.

 

کلمه obedient “اطاعت” یک صفت است:

  1. Juan and Hilda have very well-mannered and obedient children.
  2. The owner of the company appreciates having obedient employees who do what they are asked to do.
  3. The boy was sent to the principal’s office for being disobedient. (The prefix “dis” forms the opposite meaning.)
  1. خوان و هیلدا فرزندانی بسیار خوش اخلاق و مطیع دارند.
  2. صاحب شرکت از داشتن کارکنان مطیع که آنچه از آنها خواسته می شود را انجام می دهند قدردانی می کند.
  3. پسر به دلیل نافرمانی به دفتر مدیر فرستاده شد. (پیشوند “dis” معنای مخالف را تشکیل می دهد.)

 

کلمه obedience «اطاعت» یک اسم است:

  1. The girl was praised for her obedience to her parents.
  2. Obedience is a virtue.
  1. دختر به دلیل اطاعت از پدر و مادرش مورد ستایش قرار گرفت.
  2. اطاعت یک فضیلت است.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.