بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Nervous به فارسی با مثالهای کاربردی
To be nervous احساس نگرانی، نگرانی، ترس یا اضطراب است.
- It’s natural to feel nervous.
- Bill feels nervous about taking this test.
- Sophia says she’s nervous about getting married.
- Drivers might feel nervous when driving on snow and ice.
- I feel nervous for my son who’s getting his wisdom teeth pulled today.
- طبیعی است که عصبی شوید.
- بیل از شرکت در این آزمون عصبی است.
- سوفیا می گوید که از ازدواج عصبی است.
- رانندگان ممکن است هنگام رانندگی روی برف و یخ احساس عصبی کنند.
- من برای پسرم که امروز دندان عقلش را می کشد، عصبی هستم.
شکل قید این کلمه nervously “عصبی” است.
- The speaker nervously addressed the audience.
- The parents nervously waited for their daughter to return home.
- The little boy approached the edge of the pool nervously before diving in.
- سخنران با عصبانیت حضار را خطاب قرار داد.
- والدین با نگرانی منتظر بودند تا دخترشان به خانه برگردد.
- پسر کوچولو قبل از شیرجه زدن با عصبانیت به لبه استخر نزدیک شد.
شکل اسمی این کلمه nervousness «عصبیت» است.
- Some students experienced a bit of nervousness as they were taking the test.
- His nervousness was evident by the amount of sweating pouring off of his brow.
- The young teacher quickly got over her nervousness after the start of the school year.
- برخی از دانشآموزان هنگام شرکت در آزمون، کمی عصبی بودند.
- عصبی بودن او از میزان عرق ریختن از پیشانی اش مشخص بود.
- معلم جوان پس از شروع سال تحصیلی به سرعت بر اضطراب خود غلبه کرد.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.