بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Neighbor به فارسی با مثالهای کاربردی
شخصی که در نزدیکی یا همسایگی زندگی می کند، یک neighbor “همسایه” است.
- Our next door neighbors are very nice people.
 - Bob borrowed a lawn mower from his neighbor and returned it when he was finished using it.
 - Vince and Olivia sent over a plate of cookies to welcome their new neighbors.
 - The neighbors who live a few doors down are having a party this weekend.
 
- همسایه های همسایه ما مردم بسیار خوبی هستند.
 - باب یک ماشین چمن زنی از همسایه اش قرض گرفت و پس از پایان استفاده از آن، آن را پس داد.
 - وینس و اولیویا برای خوش آمدگویی به همسایگان جدیدشان یک بشقاب کلوچه فرستادند.
 - همسایه هایی که چند در پایین تر زندگی می کنند، این آخر هفته مهمانی می گیرند.
 
کلمه neighborhood “محله” مکانی است که مردم در آن زندگی می کنند.
- Vy and Nguyen are looking for a nice neighborhood to move into.
 - The neighborhood they live in now is kind of dangerous.
 - We have a lot of children in our neighborhood.
 - Daniel’s neighborhood is becoming a little too expensive, so he’s moving.
 
- وی و نگوین به دنبال یک محله خوب برای نقل مکان هستند.
 - محله ای که الان در آن زندگی می کنند به نوعی خطرناک است.
 - ما در همسایگی خود بچه های زیادی داریم.
 - محله دانیل کمی بیش از حد گران می شود، بنابراین او نقل مکان می کند.
 
کلمه neighborly “همسایه” صفتی است که اعمال مهربانانه یک همسایه را توصیف می کند.
- That’s very neighborly of you. Thank-you.
 - The woman across the street sent over some flowers from her garden. That was very neighborly.
 - Don Wilson isn’t taking care of his house or his yard. That’s not very neighborly.
 
- این خیلی همسایه شماست متشکرم.
 - زن آن طرف خیابان چند گل از باغش فرستاد. خیلی همسایه بود
 - دون ویلسون از خانه یا حیاط خود مراقبت نمی کند. این خیلی همسایه نیست
 
کلمه “neighboring” نیز صفتی است که به معنای نزدیک است.
- A neighboring county experienced severe thunderstorms last night.
 - Countries neighboring Syria are nervous about the civil war in that country spilling over its borders.
 - A big fire required extra help from neighboring towns.
 
- یک شهرستان همجوار دیشب با رعد و برق شدید مواجه شد.
 - کشورهای همسایه سوریه از سرایت جنگ داخلی در آن کشور به مرزهای آن نگران هستند.
 - یک آتش سوزی بزرگ به کمک بیشتری از شهرهای همسایه نیاز داشت.
 
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.



