Meaning and usage of magnet word
What is definition, meaning and usage of word magnet

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Magnet به فارسی با مثالهای کاربردی

ساخته شده از آهن یا فولاد، magnet “آهنربا” نوعی شی فلزی است که سایر اجسام فلزی را جذب می کند. آهنربا می تواند اشکال مختلفی داشته باشد.

  1. Children like to play with magnets.
  2. Many people have refrigerator magnets on their refrigerator.
  3. Magnets help hold things in place.
  4. Magnets attract.
  5. The United States is a magnet for people who want to work hard and have a better life.
  6. Lakes are magnets for people who like recreation that involves water sports.
  7. Las Vegas is a magnet for people who like to gamble.
  8. A rock band pulled us into the club like a magnet. (like a magnet = there’s a strong attraction)
  9. Regina is attracted to Bob like a magnet.
  10. Thai restaurants are like magnets for me. I’m drawn into them by the smell of the delicious food.
  11. A magnet school is a type of school that attracts students with particular interests.
  1. بچه ها دوست دارند با آهن ربا بازی کنند.
  2. بسیاری از افراد دارای آهنرباهای یخچال بر روی یخچال خود هستند.
  3. آهنرباها به نگه داشتن اشیا در جای خود کمک می کنند.
  4. آهنربا جذب می کند.
  5. ایالات متحده آهنربایی برای افرادی است که می خواهند سخت کار کنند و زندگی بهتری داشته باشند.
  6. دریاچه‌ها برای افرادی که تفریحات شامل ورزش‌های آبی را دوست دارند، آهنربا هستند.
  7. لاس وگاس یک آهنربا برای افرادی است که دوست دارند قمار کنند.
  8. یک گروه راک ما را به کلوب کشاند مثل آهنربا. (مانند آهنربا = جاذبه قوی وجود دارد)
  9. رجینا مانند آهنربا جذب باب می شود.
  10. رستوران های تایلندی برای من مانند آهنربا هستند. من با بوی غذاهای خوشمزه جذب آنها شدم.
  11. مدرسه مگنت نوعی مدرسه است که دانش آموزان را با علایق خاص جذب می کند.

 

کلمه مغناطیسی یک صفت است. اگر چیزی مغناطیسی باشد، چیزها یا افراد دیگر را جذب می کند.

  1. My friend, Gunther, has a magnetic personality.
  2. Vanessa has a magnetic smile that attracts people to her.
  3. The earth is protected from solar radiation by a giant magnetic field.
  4. My whiteboard is magnetic. I can stick metal objects on the board and they won’t fall off.
  1. دوست من، گانتر، شخصیتی مغناطیسی دارد.
  2. ونسا لبخندی مغناطیسی دارد که مردم را به سمت خود جذب می کند.
  3. زمین توسط یک میدان مغناطیسی غول پیکر از تابش خورشید محافظت می شود.
  4. وایت برد من مغناطیسی است. من می توانم اشیاء فلزی را روی تخته بچسبانم و نمی افتند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b