بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Lump به فارسی با مثالهای کاربردی
lump ناحیه کوچک و برجسته ای است که نشان دهنده آسیب یا مشکل است. شبیه کلمه bump “برآمدگی” است.
- John has a small lump on top of his head after falling off of his bike.
- Martha felt a lump near her breast, so she made an appointment to see a doctor.
- The yogurt had some strange lumps in it, so we didn’t eat it.
- Jeremy got a lump in his throat while thinking about his dearly departed wife. (a lump in one’s throat = an emotional response, usually sadness)
- This oatmeal is all lumpy. (The word “lumpy” is an adjective. It’s similar to “bumpy.”)
- Bob has taken a few lumps in his position, but he’s managed things well. (To take lumps is to manage difficulty.)
- جان پس از افتادن از دوچرخه، یک توده کوچک بالای سرش دارد.
- مارتا توده ای را در نزدیکی سینه خود احساس کرد، بنابراین قرار ملاقات با پزشک گذاشت.
- ماست توده های عجیبی داشت، بنابراین ما آن را نخوردیم.
- جرمی در حالی که به همسر مرحومش فکر می کرد، توده ای در گلویش گرفت. (a lump in one’s throat = یک واکنش احساسی، معمولاً غم و اندوه)
- این بلغور جو دوسر همه گلوله است. (کلمه “lumpy” یک صفت است. شبیه “bumpy” است.)
- باب چند تکه در موقعیت خود ایجاد کرده است، اما او به خوبی کارها را مدیریت کرده است. (To take lumps : مدیریت دشواری است.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.