Meaning and usage of line word
What is definition, meaning and usage of word line

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Line به فارسی با مثالهای کاربردی

line “خط” یک فاصله پیوسته از یک نقطه به نقطه دیگر است. برخی از خطوط مستقیم هستند. برخی از خطوط کج هستند (مستقیم نیستند). خطوط می توانند اشکال مختلفی داشته باشند.

  1. In these examples, the word “line” is a noun:
  2. They’re standing in line.
  3. At the end of a race, runners cross a finish line.
  4. There’s a fish at the end of this line.
  5. He had some very funny lines in his speech.
  6. Actors have to remember their lines. (lines: memorized words spoken when acting)
  1. در این مثال ها کلمه “خط” یک اسم است:
  2. در صف ایستاده اند
  3. در پایان یک مسابقه، دوندگان از خط پایان عبور می کنند.
  4. یک ماهی در انتهای این خط وجود دارد.
  5. او چند خط بسیار خنده دار در سخنرانی خود داشت.
  6. بازیگران باید خطوط خود را به خاطر بسپارند. (خطوط: کلمات حفظ شده در هنگام بازیگری گفته شده)

 

کلمه “line” اغلب به عنوان یک فعل و به عنوان اسم هنگام سازماندهی چیزها یا افراد استفاده می شود:

  1. Line up.
  2. Get in line.
  3. Try to stay in line.
  4. It’s not polite to cut in line.
  5. Customers form a line when waiting for service.
  6. Write your name on the line.
  7. Don’t color or make marks outside of the lines.
  1. صف بکش
  2. وارد صف شوید
  3. سعی کنید در صف بمانید.
  4. کوتاه کردن صف مودبانه نیست.
  5. مشتریان هنگام انتظار برای خدمات، یک صف تشکیل می دهند.
  6. نام خود را روی خط بنویسید.
  7. از رنگ آمیزی یا علامت گذاری خارج از خطوط خودداری کنید.

 

عبارات زیادی وجود دارد که شامل کلمه “line” می شود.

  1. He’s getting out of line. (He’s causing trouble.)
  2. Don’t step over the line. (Don’t do that; otherwise, you will face consequences.)
  3. They have a lot on the line. (They are taking a risk.)
  4. Lay it on the line. (Be honest.)
  5. She’s just giving you a line. (She’s not being sincere or honest.)
  6. This is in line with what we were thinking. (in line = closely matching)
  7. There’s a fine line between those two things. (fine line = a small difference)
  8. The President drew a line in the sand. (a line in the sand = a situation that can’t continue without a consequence or punishment.)
  9. They’ve gone over the line. (Their behavior was really bad.)
  10. It’s the end of the line. (Something is over–a project, a trip, a life.)
  1. داره از خط خارج میشه (او مشکل ایجاد می کند.)
  2. از خط عبور نکنید (این کار را نکنید، در غیر این صورت با عواقبی روبرو خواهید شد.)
  3. آنها چیزهای زیادی در خط دارند. (آنها ریسک می کنند.)
  4. آن را روی خط قرار دهید. (راست باش.)
  5. او فقط به شما یک خط می دهد. (او صادق یا صادق نیست.)
  6. این مطابق با چیزی است که ما فکر می کردیم. (the line = مطابقت نزدیک)
  7. یک خط باریک بین این دو چیز وجود دارد. (fine line = یک تفاوت کوچک)
  8. رئیس جمهور روی شن ها خط کشید. (a line in the sand = وضعیتی که نمی تواند بدون عواقب یا مجازات ادامه یابد.)
  9. آنها از خط گذشته اند. (رفتار آنها واقعا بد بود.)
  10. آخر خط است (چیزی تمام شده است – یک پروژه، یک سفر، یک زندگی.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.