بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Lay به فارسی با مثالهای کاربردی
راههای مختلفی برای استفاده از کلمه “lay” وجود دارد. شايد متداولترين كاربرد آن شبيه فعل put باشد.
- You can lay those boxes on the floor.
- You can put those boxes on the floor.
- We laid some carpet in the living room.
- We put some carpet in the living room.
- می توانید آن جعبه ها را روی زمین بگذارید.
- می توانید آن جعبه ها را روی زمین بگذارید.
- در اتاق نشیمن کمی فرش پهن کردیم.
- در اتاق نشیمن مقداری فرش گذاشتیم.
ساده | گذشته | فعل ماضی |
lay
قرار دادن |
laid
گذاشت |
laid
گذاشته |
شما باید بعد از این فعل از یک مفعول استفاده کنید زیرا متعدی است (فعلی که به یک مفعول نیاز دارد).
- I laid my cards on the table. The word “cards” is an object.
- Joe has laid out some plans for his new project. The word “plans” is an object.
- کارت هایم را روی میز گذاشتم. کلمه “کارت” یک شی است.
- جو چند برنامه برای پروژه جدیدش گذاشته است. کلمه “طرح ها” یک شی است.
در اینجا چند مثال دیگر برای فعل “lay” آورده شده است.
- A chicken lays eggs.
- A construction worker lays bricks.
- You can lay a bet if you like to gamble.
- Plans are laid when thinking about the future.
- Responsibilities are laid on our political leaders.
- People lay their hands on things and on other people.
- I can’t wait to lay my hands on the new iPhone.
- A table is laid for dinner. When you put down the plates, the forks, the knives, etc., you are laying the table.
- یک مرغ تخم می گذارد.
- یک کارگر ساختمانی آجر می چیند.
- اگر دوست دارید قمار کنید، می توانید شرط بندی کنید.
- وقتی به آینده فکر می کنید، برنامه ریزی می شود.
- مسئولیت ها بر دوش رهبران سیاسی ما گذاشته شده است.
- مردم دست خود را روی چیزها و روی افراد دیگر می گذارند.
- من نمی توانم صبر کنم تا دستانم را روی آیفون جدید بگذارم.
- یک میز برای شام چیده شده است. وقتی بشقاب ها، چنگال ها، چاقوها و غیره را زمین می گذارید، میز را می چینید.
عبارات کمی وجود دارد که از کلمه “lay” استفاده کند.
- He has to lay his cards on the table. (He has to prove that he has something or be honest about something.)
- Lay it on me. (Tell me what you want to say.)
- او باید کارت هایش را روی میز بگذارد. (او باید ثابت کند که چیزی دارد یا در مورد چیزی صادق باشد.)
- روی من بگذار (به من بگو چه می خواهی بگویی.)
توجه: کلمات “lie” و “lay” اغلب اشتباه گرفته می شوند.
معنی | ساده | گذشته | فعل ماضی |
زمین گذاشتن | lay
قرار دادن |
laid
گذاشت |
laid
گذاشته |
تکیه دادن | lie
دراز کشیدن |
lay
دراز کشید |
lain
دراز کشیده |
دروغ بودن | lie
دروغ گفتن |
lied
دروغ گفت |
lied
دروغ گفته |
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.