بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Judge به فارسی با مثالهای کاربردی
judge “قاضی” شخصی است که در یک دادگاه حقوقی ریاست محاکمه را بر عهده دارد. قضات از رعایت قوانین اطمینان حاصل می کنند و سعی می کنند انصاف را تضمین کنند.
داور همچنین می تواند شخصی باشد که در مورد کیفیت یک چیز یا توانایی رقیبی که در مسابقه شرکت کرده است تصمیم می گیرد.
هر فرد معمولی می تواند بگوید که در مورد چیزی قاضی است.
کلمه “judge” اغلب به عنوان یک فعل استفاده می شود:
ساده | گذشته | فعل ماضی |
judge
قضاوت کردن |
judged
قضاوت کرد |
judged
قضاوت کرد |
- Consumers judge the quality of a product after they purchase it.
- Parents judge the behavior of their children.
- We need all the necessary information possible to properly judge something.
- The house was judged to be too dangerous for human occupation, so it was torn down.
- A driver who misjudges road conditions can get into an accident. (misjudge = make a mistake)
- مصرف کنندگان پس از خرید یک محصول در مورد کیفیت آن قضاوت می کنند.
- والدین درباره رفتار فرزندان خود قضاوت می کنند.
- ما به تمام اطلاعات لازم برای قضاوت درست درباره چیزی نیاز داریم.
- این خانه برای اشغال انسان بسیار خطرناک ارزیابی شد، بنابراین ویران شد.
- راننده ای که وضعیت جاده را اشتباه ارزیابی می کند ممکن است تصادف کند. ( misjudge = اشتباه کردن)
چند عبارت رایج وجود دارد که از کلمه “judge” استفاده می کنند.
- I’ll be the judge of that. (I’ll decide if it’s good or not.)
- Let me be the judge.
- Who am I to judge? (I’m not in a position to say something or someone is good or bad.)
- You can’t judge a book by its cover. (This means that you can’t determine the goodness or the badness of a thing solely by its appearance.)
- من قاضی آن خواهم بود (من تصمیم خواهم گرفت که خوب است یا نه.)
- بگذار من داور باشم
- من کی هستم که قضاوت کنم؟ (من در موقعیتی نیستم که چیزی بگویم یا کسی خوب یا بد است.)
- شما نمی توانید یک کتاب را از روی جلد آن قضاوت کنید. (این بدان معناست که شما نمی توانید خوب یا بد بودن یک چیز را فقط از روی ظاهر آن تشخیص دهید.)
کلمه judgment “قضاوت” (همچنین به صورت “judgement” نوشته می شود) هنگامی که در مورد فرآیند یا نتیجه قضاوت در مورد چیزی صحبت می شود استفاده می شود.
- He has a bad sense of judgment.
- The woman’s judgment was questioned following the accident.
- A judgment on the merits of the case followed the presentation of facts by lawyers on both sides.
- It’s not fair to sit in judgment of a person whose circumstances are unknown to you.
- Gertrude believes that Judgment Day is near. (Judgment Day is the day when the world ends. God sorts out those who are good from those who are bad.)
- او حس بد قضاوتی دارد.
- قضاوت این زن پس از تصادف زیر سوال رفت.
- پس از ارائه حقایق توسط وکلای هر دو طرف، قضاوت در مورد ماهیت پرونده صادر شد.
- این عادلانه نیست که در مورد فردی که شرایطش برای شما ناشناخته است، قضاوت کنید.
- گرترود معتقد است که روز داوری نزدیک است. (Judgment Day روزی است که دنیا تمام می شود. خداوند نیکوکاران را از بدکاران جدا می کند).
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.