Meaning and usage of inventory word
What is definition, meaning and usage of word inventory

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Inventory به فارسی با مثالهای کاربردی

از کلمه inventory “موجودی” برای توصیف محصولات و لوازمی که یک فروشگاه یا سازمان به منظور انجام تجارت در دسترس است استفاده کنید.

  1. Bob needs to take inventory today.
  2. The company’s inventory is taken at the end of the month.
  3. Sophia does the inventory for her store.
  4. It’s important to account for inventory.
  5. Some inventory is lost because of shoplifting.
  6. Many big stores do inventory after the store has closed for the evening.
  7. Computers help manage inventory.
  8. Have you ever taken inventory for a store? It’s very hard work.
  1. باب امروز باید موجودی تهیه کند.
  2. موجودی شرکت در پایان ماه گرفته می شود.
  3. سوفیا موجودی فروشگاه خود را انجام می دهد.
  4. حساب کردن موجودی مهم است.
  5. برخی از موجودی ها به دلیل دزدی از مغازه از بین رفته است.
  6. بسیاری از فروشگاه های بزرگ پس از بسته شدن فروشگاه برای عصر، موجودی را انجام می دهند.
  7. رایانه ها به مدیریت موجودی کمک می کنند.
  8. آیا تا به حال برای یک فروشگاه موجودی تهیه کرده اید؟ کار بسیار سختی است

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.