بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Horse به فارسی با مثالهای کاربردی
horse “اسب” حیوانی قدرتمند و چهار پا است که از رابطه طولانی با انسان برخوردار بوده است. ما از اسب برای حمل و نقل، سرگرمی، کار و همراهی استفاده می کنیم.
- Horses are used in rural areas where there aren’t paved surfaces.
- People go to the racetrack to gamble on horse racing.
- Horses are found in circuses, rodeos, and other venues where they perform tricks or people perform tricks while on a horse.
- Horses can carry heavy loads.
- Many people like to keep horses because they are beautiful animals.
- اسب در مناطق روستایی که سطوح سنگفرش وجود ندارد استفاده می شود.
- مردم برای قمار در مسابقه اسب دوانی به میدان مسابقه می روند.
- اسبها در سیرکها، رودئوها و مکانهای دیگر یافت میشوند که در آن ترفندها را انجام میدهند یا افرادی که در حال سوار شدن بر اسب هستند، حقه بازی میکنند.
- اسب ها می توانند بارهای سنگین را حمل کنند.
- بسیاری از مردم دوست دارند از اسب نگهداری کنند زیرا آنها حیوانات زیبایی هستند.
عبارات زیادی وجود دارد که از کلمه “horse” استفاده می کنند.
- There’s no point in beating a dead horse. (This matter or issue is settled. I understand.)
- You can lead a horse to water, but you can’t make him drink. (You can’t force a person to do something, no matter how much you try.)
- Those kids don’t have much horse sense. (The kids aren’t smart or sensible.)
- She’s strong as a horse. (She’s very healthy.)
- They live in a one-horse town. (The town is small.)
- Hey, stop horsing around. (Stop goofing around. Get serious about the activity before you.)
- Hold your horses. (Wait. Be patient.)
- I’m so hungry, I could eat a horse. (I’m very hungry.)
- I think you’re putting the horse before the cart. (You think something is going to happen in the future, but it hasn’t happened yet.)
- کتک زدن یک اسب مرده فایده ای ندارد. (این موضوع یا موضوع حل شده است. متوجه شدم.)
- شما می توانید اسب را به سمت آب هدایت کنید، اما نمی توانید او را وادار به نوشیدن کنید. (هرچقدر هم که تلاش کنید نمیتوانید کسی را مجبور به انجام کاری کنید.)
- آن بچه ها حس اسب سواری زیادی ندارند. (بچه ها باهوش یا معقول نیستند.)
- او مثل یک اسب قوی است (او بسیار سالم است.)
- آنها در یک شهر تک اسب زندگی می کنند. (شهر کوچک است.)
- هی، اسب سواری نکن. (از مسخره کردن دست بردارید. قبل از خود فعالیت را جدی بگیرید.)
- اسب های خود را نگه دارید (صبر کنید. صبور باشید.)
- من خیلی گرسنه هستم، می توانم یک اسب بخورم. (من خیلی گرسنه هستم.)
- فکر می کنم شما اسب را جلوتر از گاری می گذارید. (شما فکر می کنید چیزی قرار است در آینده اتفاق بیفتد، اما هنوز اتفاق نیفتاده است.)
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.



