Meaning and usage of front word
What is definition, meaning and usage of word front

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Front به فارسی با مثالهای کاربردی

Front برعکس پشت است. چیزی که در جلو ظاهر می شود به راحتی قابل مشاهده است یا به سرعت در دسترس است.

  1. The best seats in a classroom are in the front row.
  2. You get the best view up front.
  3. If you sit in the front of the bus, you can talk to the bus driver.
  4. The entrance to a house is usually in the front.
  5. In the United States, most houses have a front yard.
  6. Many old houses in the U.S. have a front porch.
  7. An entrance to a building is located in the front.
  8. Pockets and buttons are found on the front side of a shirt.
  9. A person who stands at the front of the line is the next person to be called.
  1. بهترین صندلی های کلاس درس در ردیف جلو هستند.
  2. شما بهترین منظره را از جلو مشاهده می کنید.
  3. اگر جلوی اتوبوس بنشینید، می توانید با راننده اتوبوس صحبت کنید.
  4. ورودی خانه معمولاً در جلو است.
  5. در ایالات متحده، اکثر خانه ها دارای حیاط جلویی هستند.
  6. بسیاری از خانه های قدیمی در ایالات متحده یک ایوان جلویی دارند.
  7. ورودی ساختمان در جلو قرار دارد.
  8. جیب ها و دکمه ها در قسمت جلوی پیراهن یافت می شوند.
  9. فردی که در جلوی صف می ایستد نفر بعدی است که فراخوانی می شود.

 

front همچنین می تواند چیزی باشد که واقعی نیست، یا وانمود می کند.

  1. Walter White’s car wash was just a front for an illegal business.
  2. Don’t believe them. They’re just putting up a front.
  1. کارواش والتر وایت فقط جلوی یک تجارت غیرقانونی بود.
  2. آنها را باور نکن آنها فقط یک جبهه می گذارند.

 

front همچنین یک الگوی آب و هوایی است که در یک منطقه حرکت می کند:

  1. A cold front is moving into Minnesota from the Dakotas.
  2. When a cold front and a warm front come together, sometimes they create tornados.
  1. یک جبهه سرد از داکوتاها به سمت مینه سوتا حرکت می کند.
  2. وقتی یک جبهه سرد و یک جبهه گرم کنار هم قرار می گیرند، گاهی اوقات گردباد ایجاد می کنند.

 

ممکن است در نامگذاری یک جنبش سیاسی از کلمه “front” استفاده شود.

  1. The National Liberation Front was active during the Algerian War in the 1950s.
  2. The National Front is a right-wing populist movement in France. It’s led by Marine Le Pen.
  1. جبهه آزادیبخش ملی در طول جنگ الجزایر در دهه 1950 فعال بود.
  2. جبهه ملی یک جنبش پوپولیستی جناح راست در فرانسه است. آن را مارین لوپن رهبری می کند.

 

وقتی از کلمه “front” به عنوان فعل استفاده می شود، به این معنی است که پول به شخص دیگری قرض داده می شود یا داده می شود.

  1. Tony wants to start a business, but he needs someone to front him some money.
  2. I’ll pay you back tomorrow if you can front me some cash today.
  1. تونی می‌خواهد یک کسب‌وکار راه‌اندازی کند، اما به کسی نیاز دارد که مقداری پول به او بدهد.
  2. اگر امروز بتوانی مقداری پول نقد به من بدهی، فردا به تو پس خواهم داد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b