Meaning and usage of friend word
What is definition, meaning and usage of word friend

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Friend به فارسی با مثالهای کاربردی

friend “دوست” فردی است که از همراهی شما لذت می برد، با شما وقت می گذراند، زمانی که به کمک نیاز دارید به شما کمک می کند و به شما مهربانی نشان می دهد.

  1. Ramone, Jamal, and Tony are friends.
  2. They’ve been friends since they were in preschool together.
  3. They enjoy being friends.
  1. رامون، جمال و تونی با هم دوست هستند.
  2. آنها از زمانی که با هم در پیش دبستانی بودند با هم دوست بودند.
  3. آنها از دوست بودن لذت می برند.

 

کلمه “friend” در انگلیسی بسیار رایج است. در اینجا چند راه برای استفاده از آن آورده شده است:

  1. Georgina made some new friends at school.
  2. It can be difficult to make new friends when you move to a new place.
  3. Let’s be friends.
  4. I’m going out tonight with some friends at work.
  5. After Xavier and Danielle ended their marriage, they still remained friends.
  6. A friend in need is a friend indeed. (This is a common proverb)
  1. جورجینا در مدرسه دوستان جدیدی پیدا کرد.
  2. وقتی به مکان جدیدی نقل مکان می کنید، پیدا کردن دوستان جدید ممکن است دشوار باشد.
  3. بیا با هم دوست باشیم
  4. من امشب با چند تا از دوستان سر کار بیرون می رویم.
  5. پس از پایان دادن به ازدواج خاویر و دانیل، آنها همچنان دوست بودند.
  6. دوست نیازمند واقعاً دوست است. (این یک ضرب المثل رایج است)

 

کلمه “friendship” اسمی است که برای صحبت در مورد موقعیتی که دوستان در آن قرار دارند استفاده می کنیم.

  1. Jennifer and Doris have had a strong friendship that has lasted over 40 years.
  2. They formed a friendship that has lasted for a very long time.
  3. It’s good to have a lasting friendship.
  1. جنیفر و دوریس دوستی قوی داشتند که بیش از 40 سال به طول انجامید.
  2. آنها یک دوستی ایجاد کردند که برای مدت بسیار طولانی ادامه دارد.
  3. داشتن یک دوستی پایدار خوب است.

 

کلمه “friendly” یک صفت است:

  1. Everyone at the party was friendly.
  2. We have some very friendly neighbors.
  3. To show that she was friendly, the woman waved at us.
  1. همه در مهمانی دوستانه بودند.
  2. ما چند همسایه بسیار صمیمی داریم.
  3. زن برای نشان دادن صمیمی بودنش برایمان دست تکان داد.

 

اخیراً کلمه “friend” به لطف فیس بوک نقش جدیدی پیدا کرده است. در حالی که ما هرگز از “friend” به عنوان فعل استفاده نمی کردیم، اکنون این کار را می کنیم:

  1. I friended five new people on Facebook.
  2. If you friend me, I’ll friend you.
  3. A girl at school posted a bunch of nasty pictures on Facebook, so I unfriended her.
  1. من با پنج نفر جدید در فیس بوک دوست شدم.
  2. اگر با من دوست شدی، من با تو دوست خواهم شد.
  3. دختری در مدرسه تعداد زیادی عکس تند و زننده در فیس بوک منتشر کرد، بنابراین من با او دوستش نکردم.

 

توجه: فعل “make” اغلب در هنگام شروع دوستی استفاده می شود.

  1. You make a friend.
  2. You make friends.
  3. Jenny made many new friends when she visited Rome.
  4. Have you made any new friends recently?
  1. شما ساختن یک دوست
  2. شما دوست می شوید.
  3. جنی وقتی از رم بازدید کرد دوستان جدید زیادی پیدا کرد.
  4. آیا اخیراً دوستان جدیدی پیدا کرده اید؟

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b