
بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Flash به فارسی با مثالهای کاربردی
از کلمه flash “فلاش” برای چیزهایی که سریع هستند یا چیزهایی که نور تولید می کنند استفاده کنید.
در این مثالها، flash به معنای «سریع» است.
- They finished their work in a flash.
- Three hours of playing football went by in a flash. It was so fun!
- Irene’s life flashed before her eyes as the plane descended towards the water, but at the last minute the pilot was able to regain control of the plane.
- A flash flood wiped out the homes that were near the creek.
- A flash mob* appeared in a public square and performed Ode to Joy.
- کارشان را یک لحظه تمام کردند.
- سه ساعت فوتبال بازی یک لحظه گذشت. خیلی سرگرم کننده بود!
- وقتی هواپیما به سمت آب فرود آمد، زندگی ایرن از جلوی چشمانش گذشت، اما در آخرین لحظه خلبان توانست کنترل هواپیما را دوباره به دست بگیرد.
- سیل ناگهانی خانه هایی را که در نزدیکی نهر بودند از بین برد.
- یک فلش موب* در یک میدان عمومی ظاهر شد و اجرا کرد قصیده شادی.
در این مثالها، flash نوعی نور یا عملی است که شامل نور است.
- The flashing red light means that you have to stop at the intersection.
- The camera that the photographer is using has a built in flash.
- Old cameras used to have disposable flash attachments.
- A flash of lightning was soon followed by thunder.
- When the power went out, we all searched for our flashlights.
- چراغ قرمز چشمک زن به این معنی است که شما باید در تقاطع توقف کنید.
- دوربینی که عکاس از آن استفاده می کند دارای فلاش داخلی است.
- دوربین های قدیمی قبلاً دارای اتصالات فلاش یکبار مصرف بودند.
- رعد و برق به زودی با رعد و برق همراه شد.
- وقتی برق قطع شد، همه دنبال چراغ قوه هایمان گشتیم.
گاهی اوقات کلمه “flash” به معنی نشان دادن است:
- It’s not a good idea to flash your money around. Someone might rob you.
- The politician walking in the parade flashed two fingers for “victory.”
- The police quickly arrested a man who was flashing shoppers in the shopping mall. (flash: to show oneself without clothes)
- این ایده خوبی نیست که پول خود را به سرعت درآورید. ممکن است کسی شما را دزدی کند.
- سیاستمداری که در رژه راه می رفت دو انگشت خود را برای “پیروزی” تکان داد.
- پلیس به سرعت مردی را که در مرکز خرید به خریداران چشمک می زد دستگیر کرد. (flash: خود را بدون لباس نشان دادن)
کلمه “نشان دادن” یک صفت است. این برای توصیف افراد یا اشیایی که براق یا براق هستند * استفاده می شود:
- That woman always wears a lot of flashy jewelry.
- Bob bought a flashy new Mercedes.
- Flashy fashions are popular among teenagers.
- آن زن همیشه جواهرات پر زرق و برق زیادی می پوشد.
- باب یک مرسدس بنز جدید خرید.
- مدهای پر زرق و برق در بین نوجوانان محبوب هستند.
*flash mob: گروهی از افراد برای تعجب سایر افرادی که در آن مکان هستند، یک اجرای عمومی یا رویداد یا شیرین کاری برنامه ریزی می کنند. flash mob معمولا سرگرم کننده هستند.
*gaudy: بیش از حد. بیش از حد روشن یا رنگارنگ
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.


