Meaning and usage of earth word
What is definition, meaning and usage of word earth

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Earth به فارسی با مثالهای کاربردی

نام سیاره ما earth “زمین” است. بین زهره و مریخ قرار دارد و سومین سیاره از خورشید است.

  1. There are currently over seven billion people living on Earth.
  2. People who live on Earth are called earthlings or human beings.
  3. You can use Google Earth to explore just about any place in the world.
  4. The planet Earth is about 4.5 billion years old.
  5. Today is Earth Day! (Notice that the word “Earth” is capitalized when it’s the name of a planet. Do the same for other planets: Mercury, Venus, Mars, Jupiter, etc.)
  1. در حال حاضر بیش از هفت میلیارد نفر روی زمین زندگی می کنند.
  2. افرادی که روی زمین زندگی می کنند نامیده می شوند زمینی ها یا انسان ها.
  3. شما می توانید از Google Earth برای کاوش تقریباً در هر مکان در جهان استفاده کنید.
  4. سیاره زمین حدود 4.5 میلیارد سال سن دارد.
  5. امروز روز زمین است! (توجه کنید که کلمه “زمین” زمانی که نام یک سیاره است با حروف بزرگ نوشته می شود. همین کار را برای سیارات دیگر انجام دهید: عطارد، زهره، مریخ، مشتری و غیره)

 

کلمه “earth” همچنین در اشاره به زمین، خاک و مناطق وسیع جزایر و قاره ها به کار می رود. (در این حالت، “e” هنگام نوشتن با حروف بزرگ نوشته نمی شود.)

  1. When the earth shakes, this is known as an earthquake.
  2. As temperatures become warmer in the spring, plants begin to sprout from the earth.
  3. It feels good to work with the earth when planting a garden.
  4. Layers of earth below the surface show how an area is affected by climatic events.
  5. Bill has to move some of the earth around his house because he’s building an addition.
  1. هنگامی که زمین می لرزد، این به عنوان یک شناخته می شود زلزله.
  2. با گرمتر شدن دما در بهار، گیاهان شروع به جوانه زدن از زمین می کنند.
  3. کار با زمین هنگام کاشت باغ حس خوبی دارد.
  4. لایه های زمین در زیر سطح نشان می دهد که چگونه یک منطقه تحت تأثیر رویدادهای اقلیمی قرار می گیرد.
  5. بیل مجبور است مقداری از زمین را در اطراف خانه‌اش بچرخاند، زیرا در حال ساختن یک قطعه اضافی است.

 

کلمه “earth” به ندرت به عنوان فعل استفاده می شود. با این حال، کلمه unearth “کشف” نسبتا رایج است. To unearth something برای کندن چیزی از زمین یا یافتن چیزی است که پنهان شده است.

  1. Archaeologists unearthed the remains of an ancient civilization.
  2. Information unearthed about the politician damaged his reputation.
  3. The city unearthed a time capsule that was buried over 100 years ago. (A time capsule is a small box or cylinder containing objects of the current era. It is intentionally buried for future generations to find.)
  1. باستان شناسان بقایای یک تمدن باستانی را کشف کردند.
  2. اطلاعات کشف شده در مورد این سیاستمدار به اعتبار وی لطمه زد.
  3. این شهر یک کپسول زمانی را کشف کرد که بیش از 100 سال پیش مدفون شده بود. (کپسول زمان جعبه یا استوانه ای کوچک است که شامل اشیاء عصر کنونی است. عمداً برای یافتن نسل های آینده دفن می شود.)

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b