Meaning and usage of dull word
What is definition, meaning and usage of word dull

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Dull به فارسی با مثالهای کاربردی

اگر چیزی dull “کسل کننده” هست، خسته کننده، بدون حادثه یا یکنواخت است:

  1. The movie was so dull I feel asleep.
  2. This class is dull. The teacher needs to liven things up a bit.
  3. Maria has a dull job. She does the same thing eight hours a day.
  4. This has been kind of a dull day.
  5. Grey and brown are dull colors.
  6. Jim has had a dull ache in his stomach for the last few months. He should see a doctor. (“A dull ache” is small, constant pain that might come and go.)
  1. فیلم آنقدر کسل کننده بود که خوابم می برد.
  2. این کلاس کسل کننده است. معلم باید کمی زندگی را زنده کند.
  3. ماریا شغل کسل کننده ای دارد. او همان کار را هشت ساعت در روز انجام می دهد.
  4. این یک جور روز کسل کننده بوده است.
  5. خاکستری و قهوه ای رنگ های کسل کننده ای هستند.
  6. جیم در چند ماه گذشته یک درد مبهم در شکم خود داشته است. او باید به پزشک مراجعه کند. (“درد مبهم” دردی کوچک و دائمی است که ممکن است بیاید و برود.)

 

همچنین زمانی که لبه چاقو یا هر شی دیگری که برای برش استفاده می شود تیز نباشد از کلمه “dull” استفاده می کنیم:

  1. This knife is dull. It doesn’t cut through the meat very easily.
  2. These scissors don’t work because they’re dull.
  3. It’s not a good idea to shave with a dull razor.
  1. این چاقو مات است. خیلی راحت گوشت را بریده نمی کند.
  2. این قیچی ها کار نمی کنند زیرا کسل کننده هستند.
  3. اصلاح با یک تیغ کسل کننده ایده خوبی نیست.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b