بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Dull به فارسی با مثالهای کاربردی
اگر چیزی dull “کسل کننده” هست، خسته کننده، بدون حادثه یا یکنواخت است:
- The movie was so dull I feel asleep.
- This class is dull. The teacher needs to liven things up a bit.
- Maria has a dull job. She does the same thing eight hours a day.
- This has been kind of a dull day.
- Grey and brown are dull colors.
- Jim has had a dull ache in his stomach for the last few months. He should see a doctor. (“A dull ache” is small, constant pain that might come and go.)
- فیلم آنقدر کسل کننده بود که خوابم می برد.
- این کلاس کسل کننده است. معلم باید کمی زندگی را زنده کند.
- ماریا شغل کسل کننده ای دارد. او همان کار را هشت ساعت در روز انجام می دهد.
- این یک جور روز کسل کننده بوده است.
- خاکستری و قهوه ای رنگ های کسل کننده ای هستند.
- جیم در چند ماه گذشته یک درد مبهم در شکم خود داشته است. او باید به پزشک مراجعه کند. (“درد مبهم” دردی کوچک و دائمی است که ممکن است بیاید و برود.)
همچنین زمانی که لبه چاقو یا هر شی دیگری که برای برش استفاده می شود تیز نباشد از کلمه “dull” استفاده می کنیم:
- This knife is dull. It doesn’t cut through the meat very easily.
- These scissors don’t work because they’re dull.
- It’s not a good idea to shave with a dull razor.
- این چاقو مات است. خیلی راحت گوشت را بریده نمی کند.
- این قیچی ها کار نمی کنند زیرا کسل کننده هستند.
- اصلاح با یک تیغ کسل کننده ایده خوبی نیست.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.