Meaning and usage of direction word
What is definition, meaning and usage of word direction

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Direction به فارسی با مثالهای کاربردی

direction “جهت” به شکل اطلاعاتی است که شخص برای کمک به فرد دیگر در یافتن مکان یا راهی به جلو می دهد. این کلمه اغلب به صورت جمع استفاده می شود.

  1. I stopped at a gas station to get directions.
  2. We got good directions and made it to our destination.
  3. You can get directions to a location by using your phone.
  4. You can ask someone for directions if you don’t know how to get to a location.
  5. Excuse me. I need directions to the museum.
  6. Can you give me directions?
  7. Are we going in the right direction?
  8. We need to stop and ask for directions.
  1. در پمپ بنزین توقف کردم تا مسیر را دریافت کنم.
  2. مسیرهای خوبی گرفتیم و به مقصد رسیدیم.
  3. با استفاده از تلفن خود می توانید مسیرهای مکانی را دریافت کنید.
  4. اگر نمی‌دانید چگونه به مکانی بروید، می‌توانید از کسی راهنمایی بخواهید.
  5. ببخشید من به مسیرهای موزه نیاز دارم.
  6. میشه راهنماییم کنید
  7. آیا در مسیر درستی می رویم؟
  8. باید بایستیم و راهنمایی بخواهیم.

 

کلمه “direction” حرکت یا مکان به سمت جنوب، شمال، شرق یا غرب یا ترکیبی از این چهار جهت را نشان می دهد.

  1. We’re traveling in a northward direction.
  2. What direction should we be traveling in?
  3. They walked in the wrong direction. Instead of traveling north, they traveled south.
  1. ما در جهت شمال حرکت می کنیم.
  2. در چه جهتی باید حرکت کنیم؟
  3. آنها در مسیر اشتباهی حرکت کردند. به جای سفر به شمال، به جنوب سفر کردند.

 

کلمه “direction” همچنین برای اشاره به دستورالعمل ها یا روش های تکمیل یک کار استفاده می شود:

  1. You need to follow the directions.
  2. He’s not very good at following directions.
  3. We followed the directions for putting together the bike.
  4. Ikea gives its customers directions for putting together furniture purchased at the store.
  5. The supervisor gave directions to his employees.
  6. If you don’t follow your bosses’ directions, you might lose your job.
  1. شما باید دستورالعمل ها را دنبال کنید.
  2. او در پیروی از دستورالعمل ها خیلی خوب نیست.
  3. ما دستورالعمل ها را برای چیدن دوچرخه دنبال کردیم.
  4. Ikea به مشتریان خود دستورالعمل هایی برای چیدن مبلمان خریداری شده در فروشگاه می دهد.
  5. سرپرست به کارمندانش دستور داد.
  6. اگر از دستورات رئیس خود پیروی نکنید، ممکن است شغل خود را از دست بدهید.

 

همچنین می‌توانید از direction برای اشاره به مسیر زندگی یک فرد استفاده کنید:

  1. His life lacks direction.
  2. He needs more direction.
  3. Young people look for some sense of direction.
  4. Her life went in the wrong direction; now she’s miserable.
  1. زندگی او فاقد جهت است.
  2. او به جهت گیری بیشتری نیاز دارد.
  3. جوانان به دنبال حس جهت گیری هستند.
  4. زندگی او در مسیر اشتباهی قرار گرفت. حالا او بدبخت است

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b