Meaning and usage of crook word
What is definition, meaning and usage of word crook

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Crook به فارسی با مثالهای کاربردی

Crook “کلاهبردار” شخصی است که دزدی می کند.

  1. Crooks entered the building and stole some computers and other equipment from the offices.
  2. A crook made off with some valuable jewelry from a jewelry store. (make off with = steal)
  3. A man who worked in the finance department was accused of being a crook.
  4. Nathan says that he doesn’t like to pay taxes because people who work in government are crooks.
  5. Everyone thought the CEO of the company was doing a good job, but then he turned out to be a crook.
  1. کلاهبرداران وارد ساختمان شده و تعدادی کامپیوتر و سایر تجهیزات را از دفاتر سرقت کردند.
  2. کلاهبردار با چند جواهرات ارزشمند از جواهرفروشی بیرون آمد. (با حذف = دزدی)
  3. مردی که در بخش مالی کار می کرد به کلاهبرداری متهم شد.
  4. ناتان می گوید که دوست ندارد مالیات بدهد زیرا افرادی که در دولت کار می کنند کلاهبردار هستند.
  5. همه فکر می‌کردند مدیر عامل شرکت کارش را خوب انجام می‌دهد، اما بعد معلوم شد که یک کلاهبردار است.

 

کلمه “crooked” یک صفت است. این کلمه اغلب برای افراد صاحب قدرت استفاده می شود که از موقعیت و قدرت خود برای انجام کارهای غیرقانونی سوء استفاده می کنند.

  1. A crooked police officer was caught taking bribes.
  2. A crooked judge helped a friend of his get out of jail.
  3. A crooked lawyer was able to get himself out of jail.
  4. The manager of a local bank went to jail because he made some crooked deals.
  1. یک افسر پلیس متقلب در حال گرفتن رشوه دستگیر شد.
  2. یک قاضی متقلب به یکی از دوستانش کمک کرد تا از زندان خارج شود.
  3. یک وکیل متقلب توانست خود را از زندان نجات دهد.
  4. مدیر یک بانک محلی به دلیل انجام معاملات نادرست به زندان رفت.

 

کلمه crooked “کج” نیز به این معنی است که چیزی صاف نیست.

  1. The painting hanging on the wall is crooked.
  2. The lines painted on the street were crooked and had to be repainted.
  3. Molly went to a plastic surgeon who straightened out her crooked nose.
  1. تابلوی آویزان شده روی دیوار کج است.
  2. خطوط نقاشی شده در خیابان کج بود و باید دوباره رنگ آمیزی می شد.
  3. مولی نزد یک جراح پلاستیک رفت و بینی کج او را صاف کرد.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.