Meaning and usage of compare word
What is definition, meaning and usage of word compare

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Compare به فارسی با مثالهای کاربردی

یک شخص compare “مقایسه می کند” کیفیت دو چیز یا دو دسته چیز. مقایسه تقریباً همیشه شامل عدد دو می شود. با این حال، گاهی اوقات کلمه “compare” را می شنوید که هنگام بحث در مورد کیفیت بیش از دو چیز استفاده می شود.

  1. Tom compared two schools and chose the one that was closer to his house.
  2. Compared to other cities in the United States, New York is actually very safe and livable.
  3. Rhonda always compares prices among the stores she visits to buy groceries.
  4. Those two places don’t even compare. (One is clearly much better than the other.)
  5. Compared to gold jewelry, silver jewelry is much cheaper.
  6. Compared to a cat, a dog is much friendlier and easier to train.
  1. تام دو مدرسه را مقایسه کرد و مدرسه ای را انتخاب کرد که به خانه اش نزدیک تر بود.
  2. در مقایسه با شهرهای دیگر ایالات متحده، نیویورک در واقع بسیار امن و قابل زندگی است.
  3. روندا همیشه قیمت‌ها را در بین فروشگاه‌هایی که برای خرید مواد غذایی بازدید می‌کند مقایسه می‌کند.
  4. آن دو مکان حتی با هم مقایسه نمی شوند. (یکی به وضوح بسیار بهتر از دیگری است.)
  5. در مقایسه با جواهرات طلا، جواهرات نقره بسیار ارزان تر است.
  6. در مقایسه با گربه، سگ بسیار دوستانه تر است و تربیت آن آسان تر است.

 

گاهی اوقات هنگام استفاده از کلمه “compare”، یک فرد نشان می دهد که شباهت هایی وجود دارد.

  1. Lisa compares her father to a dictator. She says they both enforce strict rules.
  2. Henry was compared unfavorably to a dog.
  3. Someone in our class compared the teacher to a large rock.
  4. Valerie is so beautiful. She is often compared to Jennifer Lopez.
  1. لیزا پدرش را با یک دیکتاتور مقایسه می کند. او می گوید که هر دو قوانین سختگیرانه ای را اجرا می کنند.
  2. هنری به طرز نامطلوبی با یک سگ مقایسه شد.
  3. یکی از کلاس ما معلم را با یک سنگ بزرگ مقایسه کرد.
  4. والری خیلی زیباست او اغلب با جنیفر لوپز مقایسه می شود.

 

کلمه comparison “مقایسه” یک اسم است.

  1. That’s a very good comparison.
  2. The comparison made between the two novels was very helpful for the students.
  3. Comparison shopping is essential if you are a careful shopper. (comparison shopping = visiting more than one store to compare prices and quality)
  1. این مقایسه بسیار خوبی است.
  2. مقایسه ای که بین این دو رمان انجام شد برای دانش آموزان بسیار مفید بود.
  3. اگر خریدار دقیقی هستید، خرید مقایسه ضروری است. (خرید مقایسه = مراجعه به بیش از یک فروشگاه برای مقایسه قیمت و کیفیت)

 

کلمه comparative “مقایسه” یک صفت است:

  1. The word “better” is a comparative adjective and a comparative adverb for the word “good.”
  2. Some countries in Europe have a comparative advantage over other European countries because they have stronger productivity.
  1. کلمه “بهتر” یک صفت مقایسه ای و یک قید مقایسه ای برای کلمه “خوب” است.
  2. برخی از کشورهای اروپایی نسبت به سایر کشورهای اروپایی مزیت نسبی دارند زیرا بهره وری قوی تری دارند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b