معنی کلمه Clue به فارسی با چند مثال

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

ترجمه کلمه Clue به فارسی با مثالهای کاربردی

clue اشاره یا نشانه ای است که اتفاقی افتاده است. سرنخ‌ها به فرد کمک می‌کنند تا دانش یا اطلاعات پیدا کند.

1. Police investigators look for clues at the scene of a crime.
2. Clues are useful when trying to solve a mystery.
3. Criminals are likely to leave clues which can be used to determine who did what and where.
4. Scientists use clues to form theories and hypotheses.
5. Historians discover clues that support their ideas about activities in the past.

1. ماموران پلیس به دنبال سرنخ هایی در صحنه جنایت هستند.
2. سرنخ ها هنگام تلاش برای حل یک معما مفید هستند.
3. مجرمان احتمالاً سرنخ هایی از خود به جا می گذارند که می تواند برای تعیین اینکه چه کسی چه کاری و در کجا انجام داده است استفاده شود.
4. دانشمندان از سرنخ هایی برای شکل دادن به نظریه ها و فرضیه ها استفاده می کنند.
5. مورخان سرنخ هایی را کشف می کنند که از ایده های آنها در مورد فعالیت های گذشته پشتیبانی می کند.

کلمه clue “سرنخ” معمولاً در برخی از عبارات رایج استفاده می شود:

1. She has no clue as to the whereabouts of her cell phone. (She doesn’t know where her cell phone is.)
2. I have not a clue. (I don’t know.)
3. He’s really needs to get a clue. (He needs to pay more attention to what’s happening.)
4. He’s totally clueless. (He doesn’t understand something that’s important.)
5. Clue me in. (Tell me what’s happening.)

1. او هیچ سرنخی از محل نگهداری تلفن همراه خود ندارد. (او نمی داند تلفن همراهش کجاست.)
2. من سرنخی ندارم (نمی دانم.)
3. او واقعاً باید سرنخی پیدا کند. (او باید توجه بیشتری به آنچه در حال رخ دادن است داشته باشد.)
4. او کاملاً بی خبر است (او چیزی را که مهم است نمی فهمد.)
5. مرا راهنمایی کن. (به من بگو چه اتفاقی دارد می افتد.)

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

fr-article-ad-3b