بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!
ترجمه کلمه Chubby به فارسی با مثالهای کاربردی
اگر فردی chubby است، کمی سنگین است، یا بخشی از بدنش کمی چاق به نظر می رسد.
- Babies are chubby.
- Rhonda has a very chubby but healthy baby.
- Her baby has chubby cheeks.
- Frank was starting to look kind of chubby, so he went on a diet and lost 20 pounds.
- Leena lost some of the chubbiness around her face. (The word “chubbiness” is a noun.)
- People often get a little chubbier in the winter during the holidays.
- Fred’s wife is chubby, and he likes her that way.
- بچه ها چاق هستند.
- روندا نوزادی بسیار چاق اما سالم دارد.
- نوزادش گونه های چاقی دارد.
- فرانک داشت چاق به نظر می رسید، بنابراین رژیم گرفت و 20 پوند وزن کم کرد.
- لینا مقداری از چاق بودن اطراف صورتش را از دست داد. (کلمه “چاقی” یک اسم است.)
- مردم اغلب در زمستان در تعطیلات کمی چاق تر می شوند.
- همسر فرد چاق است و او از او خوشش می آید.
فرهنگ لغت ضروری انگلیسی
برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع میشوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.