Meaning and usage of bring word
What is definition, meaning and usage of word bring

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Bring به فارسی با مثالهای کاربردی

فعل bring «آوردن» شبیه carry «حمل» و have «داشتن» است. وقتی چیزی در اختیار شماست و از جایی به جای دیگر می رود، you bring it

ساده گذشته فعل ماضی
bring

آوردن

brought

آورده است

brought

آورده است

  1. The students brought their books and their notebooks to class.
  2. Did you bring your lunch to school today?
  3. Luke is going to bring his girlfriend to meet his parents.
  4. The jet stream is bringing warm air from the Pacific Ocean.
  5. Before air travel was possible, large ships brought immigrants to live in the United States.
  1. دانش آموزان کتاب ها و دفترهایشان را به کلاس آوردند.
  2. آیا امروز ناهار خود را به مدرسه آورده اید؟
  3. لوک قصد دارد دوست دخترش را برای ملاقات با والدینش بیاورد.
  4. جریان جت هوای گرم را از اقیانوس آرام می آورد.
  5. قبل از اینکه سفر هوایی امکان پذیر شود، کشتی های بزرگ مهاجرانی را برای زندگی به ایالات متحده می آوردند.

 

همچنین می‌توانید از «bring» استفاده کنید، زمانی که شخصی چیزی را که انتزاعی است، مانند یک ایده یا یک توانایی، به مکان یا زمان جدیدی منتقل می‌کند.

  1. Mark brings years of experience to his new position in the company.
  2. Don brought an interesting point of view to the discussion.
  3. For people who celebrate Thanksgiving, the smell of a roasting turkey can bring back good memories of being with family and friends.
  4. I hope the new year brings you good luck and success.
  1. مارک سالها تجربه را در موقعیت جدید خود در شرکت به ارمغان می آورد.
  2. دان دیدگاه جالبی را به بحث آورد.
  3. برای افرادی که روز شکرگزاری را جشن می گیرند، بوی بوقلمون کباب شده می تواند خاطرات خوبی از بودن در کنار خانواده و دوستان را زنده کند.
  4. امیدوارم سال جدید برای شما خوشبختی و موفقیت باشد.

 

کلمه “bring” بخشی از بسیاری از اصطلاحات است:

  1. Graciela was bought up by her parents to have great respect for elderly people. (bring up = raise a child)
  2. The new supervisor promised to bring about many necessary changes to the company. (bring about = put in place; make happen)
  3. The sellers brought down the asking price on their house until someone finally made an offer. (bring down = reduce)
  1. گراسیلا توسط والدینش خریداری شد تا برای افراد مسن احترام زیادی قائل شود. (تربیت کردن = بزرگ کردن فرزند)
  2. سرپرست جدید قول داد که تغییرات لازم زیادی را در شرکت ایجاد کند. (به وجود آوردن = قرار دادن؛ اتفاق افتادن)
  3. فروشندگان قیمت خانه خود را پایین آوردند تا اینکه بالاخره یک نفر پیشنهاد داد. (پایین آوردن = کم کردن)

 

“Bring it” و “bring it on” عبارات بسیار محبوبی هستند. آنها زمانی استفاده می شوند که فردی به نوعی مورد چالش یا تهدید قرار گیرد:

  1. Following a big argument, Mike challenged Joe to “bring it on,” and suddenly the two men were on the floor fighting.
  2. President George Bush challenged the Iraqi insurgents to “bring it on” after the invasion of Iraq–and they did.
  1. پس از یک مشاجره بزرگ، مایک جو را به چالش کشید تا “آن را بیاورد” و ناگهان دو مرد روی زمین در حال دعوا بودند.
  2. پرزیدنت جورج بوش شورشیان عراقی را به چالش کشید تا پس از تهاجم به عراق “آن را به راه بیاندازند” – و آنها هم انجام دادند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.