Meaning and usage of boy word
What is definition, meaning and usage of word boy

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Boy به فارسی با مثالهای کاربردی

به فرزند پسر boy گفته می شود.

  1. There’s a boy playing on the playground.
  2. Those boys are playing football.
  3. Sarah and her husband are hoping to have a boy. They already have three girls.
  4. Ahmed and his wife have three little boys under the age of five.
  5. Hector wants to join the military but he’s still a boy. He has to wait until he turns 18.
  6. Two teenage boys got lost in the forest; they were found and returned to their families.
  7. When I was a boy, I played baseball with my friends almost every day in the summer.
  1. پسری در زمین بازی بازی می کند.
  2. اون پسرها دارن فوتبال بازی میکنن
  3. سارا و شوهرش امیدوارند که پسری داشته باشند. آنها در حال حاضر سه دختر دارند.
  4. احمد و همسرش سه پسر کوچک زیر پنج سال دارند.
  5. هکتور می خواهد به ارتش بپیوندد اما او هنوز پسر است. او باید تا 18 سالگی صبر کند.
  6. دو پسر نوجوان در جنگل گم شدند. پیدا شدند و به خانواده هایشان بازگردانده شدند.
  7. وقتی پسر بودم تقریبا هر روز در تابستان با دوستانم بیسبال بازی می کردم.

 

در برخی موارد، کلمه “boy” در مورد یک مرد استفاده می شود:

  1. The boys in the office are working through the night.
  2. Okay boys, let’s go get something to eat.
  3. Bobby is a good ol’ boy.
  4. You can tell that Carl is a part of the old boys network.
  1. پسران در دفتر در طول شب کار می کنند.
  2. باشه بچه ها بیا بریم یه چیزی بخوریم
  3. بابی پسر خوبی است. (good old boy اصطلاحی است برای توصیف مردی که در جنوب یا در یک منطقه روستایی زندگی می کند.)
  4. می توان گفت که کارل بخشی از شبکه قدیمی پسران است. (The old boys network اشاره ای به مردانی است که کنترل یک موقعیت خاص، سازمان، تجارت و غیره را در دست دارند. این یک شبکه واقعی نیست.)

 

کلمه boyfriend “دوست پسر” برای یک رابطه عاشقانه استفاده می شود. این کلمه برای پسر یا مرد در هر سنی قابل استفاده است.

  1. Tracy has a boyfriend.
  2. Olivia divorced her husband two years ago, but she has a new boyfriend whom she might marry.
  3. How many boyfriends have you had?
  1. تریسی دوست پسر دارد.
  2. اولیویا دو سال پیش از شوهرش طلاق گرفت، اما دوست پسر جدیدی دارد که ممکن است با او ازدواج کند.
  3. چند تا دوست پسر داشتی؟

 

کلمه “Boy” را می توان به عنوان یک حرف استفاده کرد.

  1. Oh boy! We’re going to get a puppy.
  2. Boy! Something stinks!
  3. Boy oh boy! You’re in trouble.
  1. اوه پسر! میریم توله سگ بگیریم
  2. پسر! یه چیزی بو میده!
  3. پسر آه پسر! تو به دردسر افتاده ای

 

استفاده از “bad boy” اخیراً هنگام اشاره به یک چیز رایج شده است. این یک نوع زبان عامیانه است، اما استفاده از آن آسان نیست.

  1. Okay, let’s fire up this bad boy and get going.
  2. You got a new computer. Let’s have a look at that bad boy.
  1. خوب، بیایید این پسر بد را آتش بزنیم و برویم. ((bad boy = ماشین باحال)
  2. شما یک کامپیوتر جدید دارید. بیایید نگاهی به آن پسر بد بیندازیم.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.