Meaning and usage of affection word
What is definition, meaning and usage of word affection

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Affection به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه affection “عاطفه” اسمی است که زمانی استفاده می شود که شخصی چیزی یا شخص دیگری را دوست داشته باشد.

  1. Charles has a great deal of affection for his children.
  2. Martha can’t hide her affection for a male coworker.
  3. The people of our state have an affection for cold weather.
  4. Don’s affection for pizza shows up on his waistline. (He loves pizza too much!)
  5. Some people feel very uncomfortable with public displays of affection (also referred to by the abbreviation PDA).
  6. The employees at that company have very little affection for the owner of the business.
  7. Dogs and cats show affection for their owners.
  8. Affection can be shown through a kiss or a hug.
  1. چارلز علاقه زیادی به فرزندانش دارد.
  2. مارتا نمی تواند علاقه خود را به یک همکار مرد پنهان کند.
  3. مردم ایالت ما به هوای سرد علاقه دارند.
  4. علاقه دان به پیتزا روی دور کمرش نمایان می شود. (او خیلی پیتزا دوست دارد!)
  5. برخی از مردم با نمایش عمومی محبت (که با مخفف PDA نیز نامیده می شود) احساس ناراحتی می کنند.
  6. کارکنان آن شرکت علاقه بسیار کمی به صاحب کسب و کار دارند.
  7. سگ ها و گربه ها نسبت به صاحبان خود محبت نشان می دهند.
  8. محبت را می توان از طریق یک بوسه یا در آغوش گرفتن نشان داد.

 

کلمه affectionate “محبت” یک صفت است.

  1. I have a cat that’s very affectionate. She sits by us and purrs all the time.
  2. Vanessa is a very affectionate wife, but her husband, Tom, doesn’t return her affection.
  3. Tiffany is a very affectionate little girl.
  1. من یک گربه دارم که بسیار مهربان است. او کنار ما می نشیند و مدام خرخر می کند.
  2. ونسا همسر بسیار مهربانی است، اما شوهرش، تام، محبت او را پس نمی‌دهد.
  3. تیفانی یک دختر کوچک بسیار مهربان است.

 

کلمه affectionately “عشق” یک قید است.

  1. George Washington is affectionately known as the father of our country.
  2. Diedre affectionately calls her father “pop.”
  3. People may affectionately recall uncomfortable adolescent experiences once they become adults.
  1. جورج واشنگتن با محبت به عنوان پدر کشور ما شناخته می شود.
  2. دیدر با محبت پدرش را “پاپ” صدا می کند.
  3. افراد ممکن است پس از بالغ شدن، تجربیات ناراحت کننده نوجوانی را با محبت به یاد بیاورند.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.