phrases for advanced English

۱۰۰ جملات و اصطلاحات رایج انگلیسی برای سطوح زبان پیشرفته

آیا به دنبال تقویت تسلط خود بر زبان انگلیسی و تحت تاثیر قرار دادن دیگران با دایره لغات خود هستید؟ این درس شامل بیش از ۱۰۰ عبارت برای زبان انگلیسی پیشرفته است که به شما کمک می‌کند در مکالمات روزمره خود با اعتماد به نفس و تسلط بیشتری صحبت کنید. از صحبت کردن در مورد پول و آمار گرفته تا ابراز نگرانی‌ها و امیدهایتان، ما شما را تحت پوشش قرار داده‌ایم!

 

درس نکات مکالمه قبلی

نکات مکالمه-

 

تمرین بیش از ۱۰۰ عبارت پیشرفته برای صحبت کردن به زبان انگلیسی

لیست عبارات انگلیسی در این درس:

  • ۱۰ راه برای اجتناب از پاسخ دادن به یک سوال
  • ۱0 عبارت برای ثروتمند یا فقیر بودن
  • ۱۰ عبارت برای صحبت کردن در مورد آمار
  • ۱۰ راه برای گفتن اینکه کسی بااستعداد است
  • ۱۰ عبارت برای گفتن اینکه به کسی بگوید صبر کند
  • ۱۰ عبارت برای تخمین و حدس
  • ۱۰ عبارت برای تصمیم‌گیری
  • ۱۰ عبارت برای خوش‌شانسی و بدشانسی
  • ۱۰ عبارت برای نگرانی و آسودگی
  • ۱۰ عبارت برای صحبت کردن در مورد آینده
  • ۱۰ عبارت برای تعریف و تمجید
  • ۱۵ عبارت برای اطمینان و احتمال
  • ۱۰ راه برای گفتن اینکه چیزی جالب/کسل‌کننده است
  • ۷ عبارت برای ناامیدی
  • ۱۰ راه برای گفتن اینکه به کسی اعتقاد ندارید
  • ۱۰ عبارت برای افراد بد
  • ۱۰ کلمه برای توصیف صحبت کردن
  • ۱۰ عبارت برای حالت چهره
  • ۱۰ عبارت برای توصیف افراد رنجیده یا ناراحت کننده
  • ۱۰ عباراتی برای تجربیات بد سفر
  • 10 عبارت برای نوشیدن (الکل)
  • 15 اصطلاح مقایسه‌ای

 

10 راه برای اجتناب از پاسخ دادن به یک سوال

  1. No comment.
  2. I’m not at liberty to say. (= I don’t have permission to give the information)
  3. Wait and see. (= you will discover the answer later)
  4. Let me get back to you. (= I will give you the answer later)
  5. I’m sorry, that’s confidential.
  6. I’m sorry, that’s personal.
  7. I’d rather not talk about it.
  8. It’s none of your business.
  9. Mind your own business.
  10. Why do you want to know?

 

  1. بدون نظر.
  2. من اجازه ندارم چیزی بگویم. (= اجازه ندارم اطلاعات را بدهم)
  3. صبر کنید و ببینید. (= جواب را بعداً خواهید فهمید)
  4. اجازه دهید به شما بگویم. (= بعداً جواب را خواهم داد)
  5. متاسفم، این محرمانه است.
  6. متاسفم، این شخصی است.
  7. ترجیح می‌دهم در مورد آن صحبت نکنم.
  8. به شما ربطی ندارد.
  9. به کار خودتان برسید.
  10. چرا می‌خواهید بدانید؟

 

عبارات شماره 8 و 9 نسبتاً بی‌ادبانه هستند – به طرف مقابل می‌گویند که دیگر در مورد زندگی شما سوال نکند.

 

15 عبارت برای ثروتمند بودن و فقیر بودن

  1. He’s short on cash.
  2. He’s broke. (= he has no money)
  3. His bank account is overdrawn.
  4. He’s just scraping by. (= he is just barely surviving on little money)
  5. He makes minimum wage. (= he earns the minimum salary)
  6. He’s pinching pennies.
  7. He’s scrimping and saving.
  8. She’s very wealthy.
  9. She’s quite well-off.
  10. She’s loaded.
  11. She’s filthy rich.
  12. She inherited a fortune.
  13. She’s making a killing.
  14. She’s raking in the cash.
  15. She’s rolling in dough.

 

  1. او پول کمی دارد.
  2. او ورشکسته است. (= او پولی ندارد)
  3. حساب بانکی او بیش از حد برداشت شده است.
  4. او فقط دارد با سختی روزگار می‌گذراند.
  5. (= او به سختی با پول کم زندگی می‌کند)
  6. او حداقل دستمزد را می‌گیرد. (= او حداقل حقوق را دریافت می‌کند)
  7. او پول‌هایش را به سختی خرج می‌کند.
  8. او خسیس است و پس‌انداز می‌کند.
  9. او خیلی ثروتمند است.
  10. او کاملاً مرفه است.
  11. او پول زیادی دارد.
  12. او ثروت زیادی به ارث برده است.
  13. او دارد حسابی پول درمی‌آورد.
  14. او دارد پول درمی‌آورد.
  15. او دارد پول درمی‌آورد.

 

#6 و #7 این ایده را بیان می‌کنند که فرد در حالی که پول بسیار کمی دارد، سعی می‌کند پولش را پس‌انداز کند.

 

10 عبارت برای صحبت در مورد آمار

  1. The crime rate rose.
  2. The crime rate went up.
  3. There was a sharp increase in crime. (sharp = sudden and large)
  4. There was a gradual rise in crime.
  5. There was a spike in crime. (spike = a sudden increase and then decrease)
  6. The crime rate reached its peak. (peak = the highest point)
  7. The crime rate plateaued. (plateaued = stayed at the same level)
  8. There was a slight decrease in crime.
  9. The crime rate dropped.
  10. The crime rate plummeted. (= decreased a lot, very quickly)

 

  1. میزان جرم و جنایت افزایش یافت.
  2. میزان جرم و جنایت افزایش یافت.
  3. افزایش شدیدی در جرم و جنایت وجود داشت. (sharp = ناگهانی و زیاد)
  4. افزایش تدریجی در جرم و جنایت وجود داشت.
  5. افزایش ناگهانی در جرم و جنایت وجود داشت. (spike = افزایش و سپس کاهش)
  6. میزان جرم و جنایت به اوج خود رسید. (peak = بالاترین نقطه)
  7. میزان جرم و جنایت ثابت ماند. (plateaued = در همان سطح باقی ماند)
  8. کاهش اندکی در جرم و جنایت وجود داشت.
  9. میزان جرم و جنایت کاهش یافت.
  10. میزان جرم و جنایت به شدت کاهش یافت. (= خیلی سریع کاهش یافت)

 

۱۰ روش برای گفتن اینکه کسی با استعداد است

  1. She was born to… [dance].
  2. He’s a natural.
  3. She could do it in her sleep.
  4. He knows it inside out.
  5. She knows [New York] like the back of her hand.
  6. She’s a walking encyclopedia of… [philosophy].
  7. He’s in a class of his own.
  8. He’s the best in the business.
  9. She’s very gifted.
  10. He’s a [chemistry] whiz.

 

  1. او برای … [رقصیدن] به دنیا آمده است.
  2. او یک فرد طبیعی است.
  3. او می‌تواند این کار را در خواب انجام دهد.
  4. او آن را از زیر و بم می‌داند.
  5. او [نیویورک] را مثل کف دستش می‌شناسد.
  6. او یک دایره المعارف متحرک از … [فلسفه] است.
  7. او در کلاس خودش است.
  8. او بهترین در این حرفه است.
  9. او بسیار با استعداد است.
  10. او یک نابغه [شیمی] است.

 

۱۰ عبارت برای گفتن اینکه به کسی بگویید صبر کند

 

می‌توانید یک دقیقه به من وقت بدهید؟ (غیررسمی) یک لحظه صبر کن / فقط یک ثانیه.

 

  1. Could you give me a minute?
  2. (informal) Hang on a sec / Just a sec.
  3. Hold on…
  4. Let me see/think…
  5. I’ll be right with you.
  6. Bear with me.
  7. That’ll have to wait.
  8. Be patient.
  9. Not so fast!
  10. Hold your horses!
  1. میشه یه دقیقه بهم وقت بدی؟
  2. (غیررسمی) یه لحظه صبر کن / فقط یه ثانیه.
  3. صبر کن…
  4. بذار ببینم/فکر کنم…
  5. حق با توئه.
  6. با من مدارا کن.
  7. باید صبر کنی.
  8. صبور باش.
  9. نه اینقدر سریع!
  10. صبر کن!

 

#9 و #10 برای هشدار دادن به کسی استفاده می‌شوند که صبر کند و تصمیم بدی نگیرد یا اقدام بی‌ملاحظه‌ای نکند.

 

10 عبارت برای تخمین زدن و حدس زدن

  1. If I had to take a guess, I’d say… [she’s about 35 years old].
  2. It’s difficult to say, but I think… [our customers are more satisfied].
  3. Off the top of my head, I’d say… [the company has 500 employees]. (= what I remember/estimate, without checking the actual statistics)
  4. It’s about… [10 miles away].
  5. It’s around… [three hours long].
  6. I wouldn’t be surprised if… [Peter asks Jill to marry him].
  7. There’s a good chance… [it’ll rain tomorrow].
  8. I have a feeling/hunch… [the boss won’t be happy about this]. (hunch = an instinctive feeling)
  9. I bet… [he’ll be late].
  10. Your guess is as good as mine. (= I don’t know)

 

  1. اگر مجبور باشم حدس بزنم، می‌گویم… [او حدود 35 سال دارد].
  2. گفتنش سخت است، اما فکر می‌کنم… [مشتریان ما راضی‌تر هستند].
  3. به طور غیرارادی، می‌گویم… [این شرکت 500 کارمند دارد]. (= آنچه به خاطر دارم/تخمین می‌زنم، بدون بررسی آمار واقعی)
  4. حدود… [10 مایل دورتر] است.
  5. حدود… [سه ساعت طول می‌کشد].
  6. من تعجب نمی‌کنم اگر… [پیتر از جیل خواستگاری کند].
  7. احتمال زیادی وجود دارد… [فردا باران خواهد بارید].
  8. من یک حس/حساسیت دارم… [رئیس از این موضوع خوشحال نخواهد شد]. (hunch = یک حس غریزی)
  9. شرط می‌بندم… [او دیر خواهد کرد].
  10. حدس شما به خوبی حدس من است. (= نمی‌دانم)

 

10 عبارت برای تصمیم‌گیری

  1. I’m debating between… [option A and option B]
  2. I can’t make up my mind.
  3. I’m on the fence. (= I’m in the middle, I don’t know what to decide)
  4. I’ll take that into consideration.
  5. On the other hand…
  6. I’m having second thoughts. (= I’m reconsidering my decision)
  7. I changed my mind.
  8. He convinced/persuaded me to…
  9. Looking back, I know it was the right decision.
  10. It’s up to you. (= You can decide)

 

  1. من بین… [گزینه الف و گزینه ب] در حال بحث هستم.
  2. من نمی‌توانم تصمیم بگیرم.
  3. من مردد هستم. (= من در میانه هستم، نمی‌دانم چه تصمیمی بگیرم)
  4. این را در نظر خواهم گرفت.
  5. از طرف دیگر…
  6. من در حال فکر کردن هستم. (= دارم در تصمیمم تجدید نظر می‌کنم)
  7. نظرم را عوض کردم.
  8. او مرا متقاعد/ترغیب کرد که…
  9. با نگاه به گذشته، می‌دانم که تصمیم درستی بود.
  10. به خودت بستگی دارد. (= می‌توانی تصمیم بگیری)

 

۱۰ عبارت برای خوش‌شانسی و بدشانسی

  1. Good luck!
  2. Better luck next time. (say this after someone fails, and you hope they do better next time)
  3. Just my luck! (this is a sarcastic phrase meaning that something UNLUCKY happened)
  4. Lucky you!
  5. That was a stroke of luck. (= a sudden event of good luck)
  6. Some people have all the luck. (say this when someone else is constantly lucky, and you feel like you’re not lucky)
  7. As luck would have it… (= by chance)
  8. He’s down on his luck. (= he’s having a long period of bad luck or difficulty)
  9. No such luck. (= something good that could have happened, didn’t happen)
  10. What rotten luck!

 

  1. موفق باشی!
  2. دفعه بعد شانس بهتری داشته باشی. (این را بعد از شکست کسی بگو، و امیدوار باش دفعه بعد بهتر عمل کند)
  3. فقط شانس من! (این یک عبارت کنایه‌آمیز است به این معنی که اتفاق بدی افتاده است)
  4. خوش‌شانسی آوردی!
  5. این یک شانس ناگهانی بود. (= یک اتفاق ناگهانی از شانس خوب)
  6. بعضی از مردم همه شانس‌ها را دارند. (این را وقتی می‌گویید که شخص دیگری دائماً خوش‌شانس است، و شما احساس می‌کنید که خوش‌شانس نیستید)
  7. همانطور که شانس… (= شانس)
  8. او روی شانسش کم آورده است. (= او مدت زیادی است که بدشانسی یا سختی را تجربه می‌کند)
  9. چنین شانسی وجود ندارد. (= اتفاق خوبی که می‌توانست بیفتد، نیفتاد)
  10. چه بدشانسی!

 

۱۰ عبارت برای نگرانی و آسودگی

  1. I’m scared that…
  2. I can’t help thinking that… (use this for thoughts that you try to avoid, but they keep coming into your mind)
  3. It’s been keeping me up at night. (use this when you’re so worried about something that you can’t sleep)
  4. What if… ?
  5. Whew!
  6. Thank goodness!
  7. What a relief!
  8. You had me worried for a moment.
  9. You have no idea what a relief it is.
  10. That’s a huge load off my mind.

 

  1. می‌ترسم که…
  2. نمی‌توانم جلوی فکر کردن به این را بگیرم که…(از این برای افکاری استفاده کنید که سعی می‌کنید از آنها اجتناب کنید، اما مدام به ذهنتان می‌آیند)
  3. این موضوع شب‌ها مرا بیدار نگه داشته است. (وقتی آنقدر نگران چیزی هستید که نمی‌توانید بخوابید از این استفاده کنید)
  4. چه می‌شد اگر…؟
  5. وای!
  6. خدایا شکرت!
  7. چه آسودگی!
  8. برای لحظه‌ای مرا نگران کردی.
  9. نمی‌دانی چه آسودگی‌ای است.
  10. این بار بزرگی از ذهنم بیرون رفته است.

 

۱۰ عبارت برای صحبت در مورد آینده

  1. It’ll happen any day now.
  2. It’s right around the corner.
  3. …in the near future.
  4. It will/won’t happen in our lifetime. (= in the next 40-50 years)
  5. It’s a sign/taste of things to come. (= it indicates how things will be in the future)
  6. I’m counting down the days until… (= I’m excited about the future event, I can’t wait for it to happen)
  7. Sooner or later… / It’s bound to happen eventually. (= it will definitely happen sometime in the future)
  8. I’ll get around to it. (= I’ll do it sometime in the future, but I don’t know exactly when)
  9. I’ll do it right away. / I’ll get right on it. (= I’ll do it immediately)
  10. Time will tell. (in the future, we will know if something is true/false or good/bad)

 

  1. هر لحظه ممکن است اتفاق بیفتد.
  2. همین نزدیکی‌هاست.
  3. در آینده نزدیک.
  4. در طول زندگی ما اتفاق خواهد افتاد/نخواهد افتاد. (= در ۴۰-۵۰ سال آینده)
  5. این نشانه/طعم چیزهایی است که قرار است اتفاق بیفتد. (= نشان می‌دهد که اوضاع در آینده چگونه خواهد بود)
  6. من دارم روزشماری می‌کنم تا… (= من در مورد رویداد آینده هیجان‌زده‌ام، نمی‌توانم صبر کنم تا اتفاق بیفتد)
  7. دیر یا زود… / بالاخره اتفاق می‌افتد. (= قطعاً در آینده اتفاق خواهد افتاد)
  8. من به آن خواهم پرداخت. (= من در آینده این کار را انجام خواهم داد، اما دقیقاً نمی‌دانم چه زمانی)
  9. من فوراً آن را انجام خواهم داد. / من فوراً شروع خواهم کرد. (= من فوراً آن را انجام خواهم داد)
  10. زمان همه چیز را مشخص خواهد کرد. (در آینده، ما خواهیم فهمید که آیا چیزی درست/نادرست یا خوب/بد است)

 

#1، #2 و #3 برای گفتن چیزی که به زودی اتفاق خواهد افتاد استفاده می‌شوند.

 

۱۰ عبارت برای تعریف

  1. You look nice. / You look amazing!
  2. What a beautiful [necklace/dress/etc.]!
  3. I like your [shirt/shoes/haircut/etc.]
  4. The lasagna is delicious.
  5. You’re a fantastic cook.
  6. My compliments to the chef!
  7. What a nice apartment!
  8. You have a beautiful home.
  9. He’s/She’s so cute!
  10. Your kids are a lot of fun.

 

#۱-۳ برای تعریف ظاهر یک فرد استفاده می‌شود

#۴-۶ برای تعریف آشپزی یک فرد

#۷-۸ برای تعریف خانه یک فرد

#۹-۱۰ برای تعریف فرزندان یک فرد.

 

  1. شما زیبا به نظر می‌رسید. / شما شگفت‌انگیز به نظر می‌رسید!
  2. چه [گردنبند/لباس/و غیره] زیبایی!
  3. من [پیراهن/کفش/مدل مو/و غیره] شما را دوست دارم
  4. لازانیا خوشمزه است.
  5. شما آشپز فوق‌العاده‌ای هستید.
  6. از سرآشپز شما هم متشکرم!
  7. چه آپارتمان زیبایی!
  8. شما خانه زیبایی دارید.
  9. او/او خیلی بامزه است!
  10. بچه‌های شما خیلی بامزه هستند.

 

۱۵ عبارت برای قطعیت و احتمال

  1. I’m absolutely sure.
  2. I’m positive that…
  3. I have no doubt that…
  4. I’m a hundred percent certain.
  5. I’m convinced that…
  6. Chances are that…(= this will probably happen)
  7. Odds are that… (= this will probably happen)
  8. I seriously doubt it.
  9. I don’t think so.
  10. Probably not.
  11. It’s not very likely.
  12. There’s not much chance of that.
  13. I’d be very surprised if that happened.
  14. I wouldn’t bet on it. (= there’s a small chance it could happen… but it probably won’t happen)
  15. That’ll never happen.

 

  1. من کاملاً مطمئنم.
  2. من مطمئنم که…
  3. شکی ندارم که…
  4. من صد در صد مطمئنم.
  5. من متقاعد شده‌ام که…
  6. احتمالش هست که… (= احتمالاً این اتفاق خواهد افتاد)
  7. احتمالش هست که… (= احتمالاً این اتفاق خواهد افتاد)
  8. جدی می‌گویم شک دارم.
  9. فکر نمی‌کنم.
  10. احتمالاً نه.
  11. احتمالش خیلی کم است.
  12. احتمال زیادی وجود ندارد.
  13. اگر چنین اتفاقی بیفتد خیلی تعجب می‌کنم.
  14. شرط نمی‌بندم. (= احتمال کمی وجود دارد که اتفاق بیفتد… اما احتمالاً نخواهد افتاد)
  15. این هرگز اتفاق نخواهد افتاد.

 

۱۰ روش برای گفتن اینکه چیزی جالب/کسل‌کننده است

  1. It’s fascinating.
  2. It’s intriguing.
  3. I couldn’t tear myself away.
  4. I couldn’t put it down. (this phrase is used for en extremely interesting book)
  5. I was so into it, I lost track of time.
  6. It does nothing for me.
  7. I was bored to tears.
  8. I was bored to death.
  9. I was dying of boredom.
  10. It’s about as exciting as watching paint dry. (= it’s very boring)

 

  1. جذاب است.
  2. جذاب است.
  3. نمی‌توانستم خودم را کنار بگذارم
  4. نتونستم زمینش بذارم. . (این عبارت برای یک کتاب بسیار جالب استفاده می‌شود)
  5. آنقدر غرقش شده بودم که گذر زمان را حس نمی‌کردم.
  6. هیچ فایده‌ای برایم نداشت.
  7. از شدت کسالت اشک در چشمانم حلقه زده بود.
  8. از شدت کسالت خسته شده بودم.
  9. از شدت کسالت داشتم می‌مردم.
  10.  تقریباً به اندازه تماشای خشک شدن رنگ هیجان‌انگیز است.(= خیلی کسل‌کننده است)

 

۱۰ عبارت برای تشویق کسی

  1. What’s the matter?
  2. What’s wrong?
  3. Are you all right?
  4. You look a bit down. (= a little sad)
  5. Is there anything I can do to help?
  6. Cheer up! / Chin up!
  7. It’s not so bad.
  8. Everything will be OK.
  9. Look on the bright side. (= consider the positive aspects)
  10. It’s not the end of the world. (this phrase is used when someone is upset about something small and trivial)

 

  1. چی شده؟
  2. چه مشکلی پیش آمده؟
  3. حالت خوبه؟
  4. کمی افسرده به نظر می‌رسی. (= کمی غمگین)
  5. آیا کاری هست که بتوانم برای کمک انجام دهم؟
  6. شاد باش! / سرت را بالا بگیر!
  7. خیلی بد نیست.
  8. همه چیز درست خواهد شد.
  9. به جنبه‌های مثبت نگاه کن.
  10. این آخر دنیا نیست. (این عبارت زمانی استفاده می‌شود که کسی از چیزی کوچک و بی‌اهمیت ناراحت است)

 

۷ عبارت برای ناامیدی

  1. What a pity!
  2. What a shame.
  3. How disappointing.
  4. That’s too bad.
  5. Bummer.
  6. It was a real letdown.
  7. It didn’t live up to my expectations.

 

  1. چه حیف!
  2. چه شرم‌آور.
  3. چقدر ناامیدکننده.
  4. خیلی بد است.
  5. بدبخت.
  6. واقعاً ناامیدکننده بود.
  7. انتظارات من را برآورده نکرد.

 

۱۰ روش برای گفتن اینکه به کسی اعتماد ندارید

  1. Yeah, right.
  2. You’re kidding.
  3. You’re pulling my leg.
  4. That’s a bit of an exaggeration.
  5. He’s stretching the truth.
  6. He’s not telling the whole truth.
  7. She’s being economical with the truth. (= she’s lying or not telling the entire truth)
  8. His story is fishy.
  9. That’s an outright lie.
  10. That’s a pack of lies.

 

  1. بله، درست است. شوخی می‌کنی.
  2. داری سر من کلاه می‌گذاری.
  3. این یه کم اغراقه.
  4. اون داره حقیقت رو بزرگ می‌کنه.
  5. اون کل حقیقت رو نمی‌گه.
  6. اون داره در بیان حقیقت صرفه‌جویی می‌کنه.
  7. (= اون دروغ می‌گه یا کل حقیقت رو نمی‌گه)
  8. داستانش مشکوکه.
  9. این یه دروغ آشکاره.
  10. این یه مشت دروغه.

 

۱۰ اصطلاح برای آدم‌های بد

  1. He’s a creep. (= unpleasant, suspicious, makes you afraid/uneasy)
  2. He’s a pervert. (= someone with disgusting sexual tendencies)
  3. He’s a sicko.
  4. He’s a scumbag.
  5. He’s an asshole.
  6. He’s a jerk.
  7. He’s a bastard.
  8. She’s a bitch. (= she’s irritating and unpleasant)
  9. She’s a psycho. (= crazy, irrational)
  10. She’s a slut. (= she has sex with a lot of people)

 

  1. او یک موجود چندش‌آور است. (= ناخوشایند، مشکوک، باعث ترس/ناراحتی شما می‌شود)
  2. او یک منحرف است. (= کسی که تمایلات جنسی چندش‌آوری دارد)
  3. او یک بیمار است.
  4. او یک آشغال است.
  5. او یک احمق است.
  6. او یک عوضی است. (= او آزاردهنده و ناخوشایند است)
  7. او یک روانی است. (= دیوانه، غیرمنطقی)
  8. او یک فاحشه است. (= او با افراد زیادی رابطه جنسی دارد)

 

۱۰ کلمه برای توصیف صحبت کردن

  1. He yelled.
  2. She screamed.
  3. I whispered. (= spoke in an extremely quiet voice)
  4. We chatted. (= had an informal conversation)
  5. He mumbled. (= spoke in a low voice, not clearly, without opening his mouth much)
  6. My kids whined. (= complained)
  7. He rambled. / He went on and on. (= talked too much without stopping)
  8. She stammered.
  9. I snapped at my husband. (= said a quick and angry remark)
  10. He muttered. (= spoke in a low voice, usually making complaints or negative comments)

 

  1. او فریاد زد.
  2. او جیغ زد.
  3. من زمزمه کردم. (= با صدای بسیار آرامی صحبت کرد)
  4. ما گپ زدیم. (= یک مکالمه غیررسمی داشتیم)
  5. او زیر لب غرغر کرد. (= با صدای آهسته، نه واضح، بدون اینکه دهانش را زیاد باز کند صحبت کرد)
  6. بچه‌هایم ناله کردند. (= شکایت کرد)
  7. او حرف‌های نامفهومی زد. / او همینطور ادامه داد. (= بدون توقف زیاد حرف زد)
  8. او لکنت زبان داشت.
  9. من به شوهرم پرخاش کردم. (= سریع و با عصبانیت چیزی گفت)
  10. او زیر لب غرغر کرد. (= با صدای آهسته صحبت کرد، معمولاً شکایت یا نظرات منفی ارائه داد)

 

10 عبارت برای حالت چهره

  1. She was beaming. (= she had a big, radiant smile)
  2. The kids were smiling from ear to ear.
  3. He looked puzzled. (= confused)
  4. She grinned. (= had a small smile)
  5. He winced when the doctor gave him an injection. (= had a quick expression of pain)
  6. She gave me a dirty look. (= looked at me angrily)
  7. She blushed. (= her face turned red because she was embarrassed)
  8. His eyes were glazed over. (= he appeared
  9. Why the long face? (an informal expression to ask why someone looks sad or upset)
  10. Her expression was unreadable. (= you can’t know what she is feeling)

 

  1. او می‌درخشید. (= لبخندی بزرگ و درخشان داشت)
  2. بچه‌ها از گوش تا گوش لبخند می‌زدند.
  3. او گیج به نظر می‌رسید. (= گیج)
  4. او پوزخندی زد. (= لبخندی کوچک داشت)
  5. وقتی دکتر به او آمپول زد، صورتش را جمع کرد. (= حالت سریعی از درد داشت)
  6. او نگاه بدی به من انداخت. (= با عصبانیت به من نگاه کرد)
  7. او سرخ شد. (= صورتش قرمز شد چون خجالت کشیده بود)
  8. چشمانش برق می‌زد. (= او ظاهر شد
  9. چرا صورتش کشیده؟ (یک عبارت غیررسمی برای پرسیدن اینکه چرا کسی غمگین یا ناراحت به نظر می‌رسد)
  10. حالت چهره‌اش غیرقابل خواندن بود. (= شما نمی‌توانید بفهمید که او چه احساسی دارد)

 

۱۰ عبارت برای توصیف افراد رنجیده یا ناراحت کننده

  1. They got off on the wrong foot. (= when they first met, they didn’t get along)
  2. He got on the teacher’s bad side.
  3. She took offense at his comment.
  4. He has a chip on his shoulder. (= he is easily offended)
  5. She got bent out of shape.
  6. He left in a huff.
  7. She got her panties in a wad.
  8. He has a short fuse. (= he gets angry easily)
  9. She dissed my mother. (= she insulted/disrespected my mother)
  10. He got his nose out of joint.

 

  1. آنها راه اشتباهی را در پیش گرفتند. (= وقتی برای اولین بار همدیگر را دیدند، با هم کنار نمی‌آمدند)
  2. او از روی بد معلم ایراد گرفت.
  3. او از حرف او رنجید.
  4. او دلش شکسته است. (= او به راحتی رنجیده می‌شود)
  5. او از فرم خارج شد.
  6. او با عصبانیت آنجا را ترک کرد.
  7. او شورتش را پاره کرد.
  8. او زود عصبانی می‌شود.
  9. او به مادرم بی‌احترامی کرد. (= او به مادرم توهین/بی‌احترامی کرد)
  10. او دماغش را از جا کند. #5، #7، #10 همه به این معنی است که آن شخص عصبانی/آزاردیده شده است.

 

#۵، #۷، #۱۰ همه به این معنی هستند که آن شخص عصبانی/آزار دیده است.

 

۱۰ عبارت برای تجربیات بد سفر

  1. My flight was overbooked. (overbooked = there were too many passengers and not enough seats)
  2. My flight was delayed/canceled.
  3. My luggage was lost.
  4. I was jet-lagged. (= I felt tired because of the time zone difference between my origin and destination)
  5. My hotel was in a seedy area. (seedy = possibly unsafe)
  6. I was mugged. (= I was robbed on the street)
  7. The weather was miserable.
  8. I got the runs. (= diarrhea)
  9. The place was a tourist trap. (= made only for tourists; not authentic)
  10. I couldn’t wait to get back home.

 

  1. پرواز من بیش از ظرفیت رزرو شده بود. (overbooked= مسافران زیادی وجود داشت و صندلی کافی نبود)
  2. پرواز من به تأخیر افتاد/لغو شد.
  3. چمدانم گم شد.
  4. جت لگ داشتم. (= به دلیل اختلاف زمانی بین مبدا و مقصدم احساس خستگی می‌کردم)
  5. هتل من در یک منطقه نامناسب بود. (seedy = احتمالاً ناامن)
  6. به من حمله شد. (= در خیابان مورد سرقت قرار گرفتم)
  7. هوا بد بود.
  8. من فرار کردم. (= اسهال)
  9. آن مکان یک تله توریستی بود. (= فقط برای گردشگران ساخته شده بود؛ معتبر نبود)
  10. بی‌صبرانه منتظر بازگشت به خانه بودم.

 

10 عبارت برای نوشیدن (الکل)

  1. It’s on me. (= I’ll buy you a drink)
  2. I’d like to make a toast. (= I’d like to honor a person/event/idea)
  3. Here’s to… (your health / the New Year / our success)!
  4. Another round of drinks, please.
  5. Put it on my tab. (tab = bill to pay later, before you leave)
  6. He’s a bit tipsy. (= a little bit drunk)
  7. He’s completely sloshed/wasted/plastered. (= completely drunk)
  8. She’s trying to drown her sorrows. (= drinking alcohol for relief from pain/sadness)
  9. I’m the designated driver. (= I’m not drinking alcohol because I will drive other people home later)
  10. I had a hangover. / I was hung over. (= the bad feeling you have the morning after drinking too much)

 

  1. این به عهده من است. (= من برای شما یک نوشیدنی می‌خرم)
  2. می‌خواهم به سلامتی کسی بنوشم. (= می‌خواهم به یک شخص/رویداد/ایده احترام بگذارم)
  3. اینجا برای… (سلامتی شما / سال نو / موفقیت ما)!
  4. لطفاً یک دور دیگر نوشیدنی.
  5. آن را روی قبض من بگذارید. (تب = صورتحسابی که باید بعداً، قبل از رفتن پرداخت کنید)
  6. او کمی مست است. (= کمی مست)
  7. او کاملاً مست/بی‌حال/گچ‌کار است. (= کاملاً مست)
  8. او سعی می‌کند غم‌هایش را غرق کند. (= برای تسکین درد/غم، الکل می‌نوشد)
  9. من راننده تعیین‌شده هستم. (= من الکل نمی‌نوشم زیرا بعداً افراد دیگری را به خانه می‌رسانم)
  10. من خمار بودم. / من خمار بودم. (= احساس بدی که صبح بعد از نوشیدن زیاد دارید)

 

۱۵ اصطلاح مقایسه‌ای

  1. It’s as light as a feather.
  2. It’s as dry as a bone.
  3. It’s as flat as a pancake.
  4. He’s as mad as a hornet.
  5. It’s as old as the hills.
  6. It’s as quick as lightning.
  7. She’s as sick as a dog.
  8. He’s as strong as an ox.
  9. They’re as different as night and day.
  10. She’s as stubborn as a mule.
  11. He’s as proud as a peacock.
  12. She’s as white as a sheet. (usually used when someone is very afraid or very sick)
  13. It’s as solid as a rock.
  14. It’s as good as new. (used after something broken has been repaired)
  15. It’s as clear as mud. (= it’s not clear at all)

 

  1. به سبکی یک پر است.
  2. به خشکی یک استخوان است.
  3. به تختی یک پنکیک است.
  4. او به عصبانیت یک زنبور است.
  5. به پیری تپه‌ها است.
  6. به سرعت برق است.
  7. او به مریضی یک سگ است.
  8. او به قویی یک گاو نر است.
  9. آنها به تفاوت شب و روز هستند.
  10. او به لجاجت یک قاطر است.
  11. او به غرور یک طاووس است.
  12. او به سفیدی یک ملافه است. (معمولاً وقتی کسی خیلی ترسیده یا خیلی بیمار است استفاده می‌شود)
  13. به محکمی یک سنگ است.
  14. به خوبی نو است. (بعد از تعمیر چیزی شکسته استفاده می‌شود)
  15. به زلالی گل است. (= اصلاً زلالی نیست)

 

نتیجه‌گیری

شما همین الان ۱۰۰ عبارت برای انگلیسی پیشرفته را بررسی کردید. با تمرین این عبارات، می‌توانید به طور مؤثرتری ارتباط برقرار کنید. به یاد داشته باشید، کلید تسلط بر هر زبانی، تمرین مداوم و قرار گرفتن در معرض آن است. بنابراین، شروع به استفاده از این عبارات در مکالمات خود کنید و شاهد افزایش تسلط خود باشید! به یادگیری ادامه دهید، به تمرین ادامه دهید و از همه مهمتر، به لذت بردن از دنیای زیبای زبان ادامه دهید!

 

درس نکات مکالمه بعدی

نکات مکالمه

 

درس های مکالمه مرتبط

هیچ درسی

 

مکالمه انگلیسی با اپلیکیشن HiCafe یا جلسات بحث آزاد

با استفاده از اپلیکیشن HiCafe، می توانید با تمرین و آموزش مکالمه انگلیسی مهارت های کلامی خود را بهبود بخشید. های کافه همچنین جلسات هفتگی بحث آزاد انگلیسی در تهران یا به صورت آنلاین برای سطوح متوسط به بالا برگزار میکند.

 

تمام درس های مکالمه انگلیسی

برای دیدن و خواندن همه درس‌های مکالمه های کافه، می‌توانید به صفحه یادگیری و تقویت مکالمه انگلیسی مراجعه کنید.