Meaning and usage of assume word
What is definition, meaning and usage of word assume

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Assume به فارسی با مثالهای کاربردی

To assume این است که باور کنیم چیزی درست است یا باور کنیم که چیزی قرار است اتفاق بیفتد، اما گاهی اوقات اعتقاد به شرایط فعلی یا آینده نادرست است.

  1. Richard assumed that he was going to get promoted to a managerial position at work, but the job was given to someone else.
  2. Everyone in Janet’s family has gone to college, so she assumes that she will do the same.
  3. I assumed my car would be ready by the time I showed up at the garage, and I was correct.
  4. Don’t assume that everything will go as planned.
  1. ریچارد تصور می کرد که قرار است در محل کار به یک موقعیت مدیریتی ارتقا یابد، اما این کار به شخص دیگری سپرده شد.
  2. همه اعضای خانواده جانت به کالج رفته اند، بنابراین او تصور می کند که او هم همین کار را خواهد کرد.
  3. حدس می‌زدم تا زمانی که در گاراژ حاضر شوم، ماشینم آماده خواهد شد و درست می‌گفتم.
  4. تصور نکنید که همه چیز طبق برنامه پیش خواهد رفت.

 

To assume نیز به معنای بر عهده گرفتن مسئولیت یا گرفتن موقعیت شخص دیگری است:

  1. Wendy will assume more responsibility at work now that she’s a supervisor.
  2. Arthur Hessenfender assumed full control of the company after he bought it.
  3. The U.S. military assumed control over certain areas of Germany at the conclusion of World War II.
  1. وندی اکنون که سرپرست است مسئولیت بیشتری را در محل کار خود به عهده خواهد گرفت.
  2. پس از خرید شرکت، آرتور هسنفندر کنترل کامل آن را بر عهده گرفت.
  3. ارتش ایالات متحده کنترل مناطق خاصی از آلمان را در پایان جنگ جهانی دوم به دست گرفت.

 

کلمه assumption “فرض” یک اسم است.

  1. It’s not a good idea to make too many assumptions about where you will end up in life.
  2. Joel has made no assumptions about whether or not his girlfriend will agree to marry him.
  3. To believe that you don’t need health insurance because you are healthy and young may turn out to be an incorrect assumption.
  4. False assumptions about the direction of the economy were responsible for a severe recession.
  1. این ایده خوبی نیست که در مورد اینکه در زندگی به کجا خواهید رسید، فرضیات زیادی ایجاد کنید.
  2. جوئل هیچ فرضی در مورد اینکه آیا دوست دخترش با او ازدواج خواهد کرد یا خیر، انجام نداده است.
  3. این باور که به دلیل سالم بودن و جوان بودن نیازی به بیمه درمانی ندارید، ممکن است فرضی نادرست باشد.
  4. فرضیات نادرست در مورد جهت گیری اقتصاد مسئول یک رکود شدید بود.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.