Meaning and usage of bit word
What is definition, meaning and usage of word bit

بیایید امروز یک کلمه جدید انگلیسی یاد بگیریم!

 

ترجمه کلمه Bit به فارسی با مثالهای کاربردی

کلمه bit اسمی است که برای مقدار به کار می رود. quite a bit :مقدار زیادی است, a little bit; مقدار کمی است, a tiny bit: یک ذره کوچک. A bit  (به خودی خود) می تواند بزرگ یا کوچک باشد.

  1. I’ll see you in a little bit. (a short time)
  2. Their company made quite a bit of money last year. (a large amount of money)
  3. She needs a bit of time to consider her decision. (some time, maybe a long time)
  4. “This will hurt a little bit,” said the nurse as she vaccinated her patient.
  5. He knows quite a bit about computers. (He knows a lot about computers.)
  6. They’ll need a bit of time to find new jobs.
  7. She’s a bit angry at her boss. (a little angry)
  8. I’ll have just a tiny bit of that cake–not too much.
  1. یه کم میبینمت (زمان کوتاهی)
  2. شرکت آنها در سال گذشته پول زیادی به دست آورد. (مقدار زیادی پول)
  3. او به کمی زمان نیاز دارد تا تصمیم خود را در نظر بگیرد. (مدتی، شاید مدت ها)
  4. پرستار در حالی که بیمارش را واکسینه می کرد، گفت: «این کمی درد دارد.
  5. او کمی در مورد کامپیوتر می داند. (او چیزهای زیادی در مورد کامپیوتر می داند.)
  6. آنها برای یافتن شغل جدید به زمان کمی نیاز دارند.
  7. او کمی از رئیس خود عصبانی است. (کمی عصبانی)
  8. من فقط کمی از آن کیک خواهم داشت – نه خیلی زیاد.

 

توجه داشته باشید که “bit” معمولاً با مقاله “a” استفاده می شود.

چند راه دیگر برای استفاده از کلمه “bit” وجود دارد.

  1. Drill bits are attached to a drill when drilling holes in wood, metal, or concrete.
  2. A person controls a horse through the placement of a bit that goes in the horse’s mouth. The bit is attached to the reins.
  3. A bit can be a short performance. He’s doing a ten-minute comedy bit.
  1. مته ها هنگام سوراخ کردن چوب، فلز یا بتن به مته متصل می شوند.
  2. شخص از طریق قرار دادن بیتی که در دهان اسب می رود، اسب را کنترل می کند. بیت به مهارها متصل است.
  3. یک بیت می تواند یک اجرای کوتاه باشد. او در حال انجام یک قطعه کمدی ده دقیقه ای است.

 

کلمه “bit” نیز زمان گذشته فعل “bit” است.

ساده گذشته فعل ماضی
bite

گاز گرفتن

bit

گاز گرفت

bitten

گاز گرفته شده

  1. Sarah bit into her sandwich.
  2. Jimmy bit his little brother.
  3. I accidentally bit my tongue.
  1. سارا داخل ساندویچش گاز گرفت.
  2. جیمی برادر کوچکش را گاز گرفت.
  3. ناخواسته زبانم را گاز گرفتم.

 

فرهنگ لغت ضروری انگلیسی

برای مشاهده لیست تمام کلماتی که با حرف A شروع می‌شوند، به صفحه کلمات کاربردی انگلیسی با حرف A مراجعه کنید. برای مشاهده فرهنگ لغت انگلیسی های کافه، به صفحه کلمات پرکاربرد انگلیسی با معنی و مثال بر اساس حروف الفبا مراجعه کنید.

 

fr-article-ad-3b